باری دیگر رژیم منحوس خامنه ای وبلاگ خبرکزاری دزک توسط ایادی بی شرم خامنه ای فیلتر شده لذا دوستان می توانند مطالب خبرگزاری دزک را در آدرس زیر دنبال کنید .
۱۳۸۸ مرداد ۱۹, دوشنبه
آدرس جدید خبرگزاری دزک
باری دیگر رژیم منحوس خامنه ای وبلاگ خبرکزاری دزک توسط ایادی بی شرم خامنه ای فیلتر شده لذا دوستان می توانند مطالب خبرگزاری دزک را در آدرس زیر دنبال کنید .
عجز و ناله سخنگوی رژیم: چرا دست از سر ما بر نمی دارید
حسن قشقاوی سخنگوی وزارت خارجه پیش از ظهر روز دوشنبه در نشست هفتگی خود با خبرنگاران داخلی و خارجی در واکنش به بیانیه اخیر اتحادیه اروپا بخش هایی از این بیانیه را غیرحقوقی و شگفت انگیز توصیف کرد .
وی به آزادی کارمند سفارت انگلیس پس از گفتگوها و تلاش ها اشاره کرد و ارایه هرگونه تضمین از سوی ایران به انگلیس که به معنای دخالت در امور قوه قضائیه باشد را رد کرد.
قشقاوی همچنین در واکنش به بیانیه سوئد به عنوان رئیس دوره ای اتحادیه اروپا در خصوص برگزاری این دادگاه گفت: به واقع چرا کشورهای اروپایی تا این حد در مسایل داخلی ما دخالت می کنند چرا آنها دست از سر ما و مردم ما بر نمی دارند ما با آنها هزاران کیلومتر فاصله داریم و هیچ دخالتی هم در امور آنها نکرده ایم اما چرا آنها با ما اینگونه برخورد می کنند.
واكنش بسیجیان و پاسداران کثیف به نامه كروبی
آقاي مهدي كروبيسلامقريب به 2 ماه از "نه " بزرگ جمهور ايران به مدعيان اصلاحات كه در زير بيرق نظام ليبرال دموكراسي آمريكايي البته با ادعاي خط امام سينه ميزدند، ميگذرد.يقيناً تعالي و عظمت اين انتخابات و خرد و عقلانيت سياسي پديدآورندگان آن بر كسي پوشيده نيست. اما در اين بين ابعاد مكشوفه بعد از آن، بازخواني و رونمايي سناريوهاي پشت پرده بر جذابيت و بزرگي اين رخداد بيش از پيش ميافزايد.مشاهده اعترافات اغتشاشگران و افرادي كه شما در نامه خود به آقاي هاشمي از وضعيت آنان نگاشتهايد -ما كه معتقديم برايتان نگاشتهاند- و اعلام داشتهايد اخبار و شايعاتي كه براي شما ارسال ميكنند، موجبات ناراحتي شما را فراهم آورده است، در كارنامه انقلاب اسلامي و در شناساندن ماهيت كساني كه روزي بر سكوهاي قدرت و مديريت اين نظام تكيه زده بودند، مزيت بسيار بزرگي از بلوغ سياسي در اين كهن مرز و بوم به شمار ميآيد.2 ماه از بزرگ رفراندومي كه 40 ميليون ايراني حماسه آفرين آن بودند، ميگذرد و جالب اينكه امروز شاهد اين هستيم كه افراد زيادي از اردوگاه جريان رفرميست كه جنابعالي بخشي از آن هستيد به تكاپو افتادهاند تا قدري آب رفته را به جوي بازگردانند، در حالي كه غافلند از اينكه مردم ايران به يمن شفافسازيهاي نظام مقدس جمهوري اسلامي ماهيت اصلي و چهره در نقاب كشيده دگرانديشان را شناختند و تكليف خود با مدعيان اصلاحات را براي هميشه مشخص كردند، حتي آناني كه متأسفانه روزي بازي خورده اين مكاران عرصه سياست شده بودند و امروز هشيارانه آنان را محكوم مي كنند.
آقاي كروبيمطالعه نامه شما به آقاي هاشمي تناقضات و سوالاتي براي ما ايجاد كرد كه ما را وادار نمود تا در نامهاي سرگشاده اين ابهامات را به اطلاع جنابعالي برسانيم، باشد كه از در پاسخگويي برآييد.اول- در مخاطب شما كه آقاي اكبر هاشمي رفسنجاني بودند؛ فردي كه عليرغم كارنامهاي كه از ايشان سراغ داشتيم در نماز جمعه 26 تير ماه به ايراد سخناني دوپهلو پرداختند كه حتي خبرگاني كه شما از ايشان مشورت با آنان را خواستيد در بيانهاي مراتب اعتراض خود را به گوش ملت رساندند و خواستار موضعگيري صريح آقاي هاشمي شدند.البته كه نظر ما بر اين است كه انتخاب ايشان ميتواند نشان از تعريف يك بازي هماهنگ شده داشته باشد كه قرار است توپ اين ميدان تنها بين مهدي كروبي و اكبر هاشمي پاسكاري شود، تا بلكه مرهمي باشد براي التيام چهرههايي كه خود بر آن چنگ انداختيد.حال سوال ما اينجاست درست قبل از انتخابات، نامه سرگشاده شما به آقاي هاشمي با محتوايي در اعتراض به ايشان مبني بر سانسور شما و جمع شدن آنان بر محور آقاي موسوي و استفاده از امكانات دانشگاه آزاد در راستاي هدايت اهدافشان و رد صلاحيتهاي مجلس چهارم با تكيه بر گزارشهاي وزارت اطلاعات دولت ايشان و موضعگيريهاي صدا و سيما در زمان رياست برادرشان و...، چه شد؟ آن نامه را فراموش كرديد؟ نكند گمانههاي ما حول اينكه از سنگر ايمن شما به شخصيتهاي نظام تيراندازي ميكنند و متأسفانه شما هيچ اطلاعي از آن نداريد، صحت دارد؟ نكند نامههايتان را خودتان نمينويسيد؟ شايد هم تاوان سنگين شكست، اينچنين شما را در تحليل و مديريت رفتارتان دچار بحران كرده است؟دوم- در بيحساب و كتاب خواندن دستگيريها؛ اين بخش كه هنوز شنيدن اعترافات اين قماش از افراد شما را مجاب نكرده است كه حساب و كتابي در دستگيري آنان در كار بوده براي ما هم سوال است و البته به اين هم معترض هستيم كه پس از اعتراف دردانهها و دوستانتان، آقايان ابطحي و عطريانفر در پردهبرداري از جلسه هم قسم شدن موسوي، خاتمي و آقاي هاشمي، چرا بنا به اين اعترافات آقايان خاتمي و موسوي به عنوان افراد دخيل در پيگيري اغتشاشات به دادگاه جهت ارائه پاسخ به سوالات مطروحه، شفافسازي نقش خود و يا شايد هم فرصتي براي برائت و دفاع از اين ادعاها به صحن دادگاه فرا خوانده نميشوند؟ديگر سخن در اين خصوص اينكه مگر آناني كه امروز در بازداشتگاه هستند، كساني نبودند كه با هدايت جريانات برون مرز و گروهكهاي تروريستي تعدادي از دوستان و هموطنان ما را كشتند و شهيد كردند؟ شما از اينان حمايت ميكنيد و نگران وضعيت اينان هستيد؟ به راستي چرا؟ آناني كه امروز از بازداشتگاه به صحن دادگاه ميآيند و اعتراف ميكنند، خود ميگويند اما انگار شما باورتان نميشود كه عامل انگليس و فرانسه بودند. تاجبخش ميگويد كه چه كساني كجا بودند، با چه كسي ارتباط داشتند، منابع ماليشان از كجاست، جالب است در اين بين مهدي كروبي تنها كسي است كه باورش نميشود ضمن اينكه نامه هم ميزند.سوم- در برخورد با برخي نماز اوليها در جمعه 26 تيرماه؛ اگر براي نماز آمده بودند چرا چوب و چماق داشتند؟ اگر ميخواستند نماز بخوانند چرا كفشهايشان را در نياوردند؟ با وضويشان كاري نداريم؛ اللهاعلم اما چرا در كنار رفيق شفيقشان و البته از جنس مخالف! نماز ميگزاردند؟ شايد مقصودتان در نامه از آناني كه با اصول بديهي اسلام آشناييت ندارند همين افراد است، اما انگار منظورتان را به آقاي هاشمي بد رسانديد مگر اينكه مخالف اين نظر را داشته باشيد.چهارم- ميدانيد چرا مهدي كروبي ديگر آن 5 ميليون رأي خود را در اين دوره نداشت؟ مهدي كروبي در سال 84 مردي از جنس چپ سنتي بود و در روحانيت و در ميان مردم پايگاهي به همين سبب داشت، در 88 اطرافيان كروبي چه كساني بودند؟ كرباسچي و خاطره مردم از شهرداري او، مهاجراني و افاضات او در دوران دوم خرداد، سروش و حملات او به مقدسات مردم و بازي گرفتنهاي بچههاي انجمن اسلامي و شست و شوي مغزي آنان و حمله به اعتقاداتشان در نشست هاي 40 روزه، ابطحي و خاطرات او از سواحل لبنان، جميله كديور و كنفرانس برلين و... .
جناب شيخ مهدي كروبيچگونه بر اساس تعدادي شايعات كه ميگوييد به گوشتان رسيده به وضعيت بازداشتگاهها اعتراض ميكنيد و خود را براي بررسي اين وضعيت خيالي داوطلب ميكنيد، درحاليكه عملكردتان درباره زندان بنياد شهيد در دوران رياستتان كه بر هيچ كس پوشيده نيست، را فراموش كردهايد؟ آقاي كروبي اميدواريم اين حمايتهاي شما از سنخ توجيهاتي كه براي 300 ميليون شهرام جزايري يا چند روز بعد براي وضعيت مسكن خود آورديد، نباشد. اميدواريم امام راحل و نصيحت ها و هشدارهايشان را به ياد آوريد.
چه کسانی رفسنجانی را به ایجاد درگیری تهدید کردهاند؟
متن اطلاعيه دفتر آيتالله هاشمي رفسنجاني بدين شرح است:
با توجه به تماسهاي بيشمار مردمي مبني بر صحت و سقم اقامه نمازجمعه اين هفته تهران به امامت آيتالله هاشمي رفسنجاني به اطلاع ميرساند ؛رئيس مجلس خبرگان رهبري و رئيس مجمع تشخيص مصلحت نظام به خاطر جلوگيري از درگيريهاي احتمالي در مراسم سياسي- عبادي نماز جمعه اقامه نماز نخواهند داشت.
بدین ترتیب این سؤال در افکار عمومی مطرح شده است که دفتر هاشمی از کدام درگیری احتمالی صحبت میکند و چه کسی او را به ایجاد چنین وضعیتی در نماز جمعه تهدید کرده است.
افشا گری وحشتناک کروبی : به دختران بازداشتي با شدتي تجاوز نمودهاند كه منجر به پارگي در سيستم تناسلي آنان شده
یکی از دوستانی هم که بعد از ۱۸ تیر بازداشت شده بود (بازداشتگاه توحید) دچار یکی از این همسلولیها شده بود که خوشبختانه به خیر گذشته بود و ...معروف است که در سال ۱۳۷۹، یکی روزنامهنگاران زندانی (م.ق.) را تهدید کرده بودند که اگر اعترافنامه را پر نکند، فردی را به سلولش خواهند فرستاد که به او تجاوز خواهد کرد (کاری که ظاهرا از مسوولیتهای آن زندانی بوده و ماموران زندان از او برای ترساندن بقیه استفاده میکردهاند).---
حتما تا الان در باره نامه مهدی کروبی به هاشمی رفسنجانی چیزهایی شنیدهاید.
كروبى در اين نامه گفته است: «عده اى از افراد بازداشت شده مطرح نموده اند كه برخى افراد با دختران بازداشتى با شدتى تجاوز نموده اند كه منجر به ايجاد جراحات و پارگى در سيستم تناسلى آنان گرديده است.»... «از سوى ديگر افرادى به پسرهاى جوان زندانى با حالتى وحشيانه تجاوز كرده اند به طورى كه برخى دچار افسردگى و مشكلات جدى روحى و جسمى گرديده اند و در كنج خانههاى خود خزيده اند.»...
«افرادى اين مطالب را به من گفته اند كه داراى پستهاى حساس در اين كشور بوده اند... اين افراد اظهار داشته اند، اتفاقى در زندانها رخ داده است كه چنانچه حتى اگر يك مورد نيز صدق داشته باشد، فاجعه اى است براى جمهورى اسلامى كه ... روى بسيارى از حكومتهاى ديكتاتور از جمله رژيم ستمشاهى را سفيد خواهد كرد.»
اگر مملکت ما صاحب داشت، کسانی که مسوولیت کلی و یا مستقیم داشتند تا الان هفت کفن پوسانده بودند.شاید بارها شنیده باشید که خیلی از دختران "مجاهد" پیش از اعدام مورد تجاوز قرار گرفتهاند. گویا نباید باکره به آن دنیا میرفتهاند ...---
یکی از کسانی که به جنایتهای دهه شصت اعتراض کرده، آیتالله منتظری است. همین امروز در بالاترین لینکی بود به پرسش عبدالله نوری از منتظری که چرا دندان روی جگر نگذاشته بود تا حد اقل پس از مرگ خمینی رهبر شود و ماجرا را فیصله دهد.
جواب منتظری خواندنی است.به نظر من ضمن آنکه باید به نامه کروبی اهمیت داد، اما معتقدم سر فرصت بهتر است همه واقعیتهای پنهان و بعضا نفی شده را بیرون ریخت. نه به قصد انتقام! به قصد رسیدگی قانونی، بی آنکه آب را گلآلود بکنیم.
---مقامهای قضایی، امنیتی و انتظامی ایران و همچنین نصب کننده ایشان که از آنها حمایت کرده، باید پاسخگو باشند.
منتظر این روز میمانم.
۱۳۸۸ مرداد ۱۸, یکشنبه
کروبی خبر تجاوز جنسی به زندانیان را تائید کرد
گزارش سحام نیوز : مهدي كروبي از هاشميرفسنجاني رئيس مجلس خبرگان خواست با تشكيل يك هيات به برخي شايعات و نحوه برخوردها با بازداشتشدگان رسيدگي شود.حسين كروبي فرزند او در اينباره گفت: پدرم اين نامه را حدود 10 روز پيش خطاب به آقاي هاشمي نگاشت و آن را براي ايشان بهطور خصوصي ارسال كرد. ايشان تاكيد داشت آقاي هاشمي حتما به اين نامه پاسخ دهد و اقدام لازم را انجام دهد. متاسفانه آقاي هاشمي پاسخي به نامه ايشان نداد. پدرم تاكيد كرده بود اگر تا 10 روز پاسخي به نامه داده يا اقدامي صورت نگيرد، نامه را منتشر ميكند.حسين كروبي درباره مسائل مطرح شده در نامه، گفت: اساسنامه، بر نگراني آقاي كروبي استوار است. ايشان نگران آنچه گروههاي بيگانه و غربي درباره نحوه رفتار با بازداشتشدگان بيان ميكنند، هست. اين روزها بسياري از افرادي كه آزاد شدهاند، به ديدار پدرم آمده و ماجراي رفتاري را كه ضابطان و ماموران با آنها داشتند، براي وي بيان كردهاند. آنها آنچه را ديده و شنيده به دقت گفتهاند. طبيعتا نحوه رفتار برخي از ضابطان با بازداشتشدگان خصوصا زنان و دختران، در شأن جمهوري اسلامي و هيچ نظام ديگري نيست.وي تاكيد كرد: آنچه در نامه آمده، نهتنها دغدغه و نگراني آقاي كروبي است، بلكه من فكر ميكنم هر كس كه اين شايعات را خصوصا درباره وضعيت زنان و اتفاقاتي كه درباره آنها در حال انجام است، ميشنود، نگران ميشود و علاقهمند است، اين لكه ننگ را اگر وجود دارد پاك كند. البته ما اميدوار هستيم تمام اين خبرها و شايعات تكذيب شود. بنابرهمين گزارش متن كامل نامه مهدي كروبي به هاشمي رفسنجاني به اين شرح است:
حضور محترم آيتالله هاشميرفسنجاني رياست محترم مجلس خبرگان رهبريبا سلام و احترام
بعد از برگزاري انتخابات دهمين دوره رياستجمهوري، حوادث تلخي به وجود آمد كه به طور مفصل در خصوص آن، هم از سوي جنابعالي، هم از سوي افراد، گروهها و رسانههاي مختلف به آن پرداخته شد.از دستگيريهاي بيحساب و كتاب، از ضرب و شتم و وارد كردن جراحات تا شهادت فرزندان اين كشور، از حمله به خانههاي مردم تا فاجعه خونين كوي دانشگاه و برخوردهاي خشن و وحشتانگيز حتي با خانمها در سطح خيابانهاي شهر- كه تاكنون سابقه نداشته است- رخ داد كه بسيار قابل تامل و پيگيري است. آنچه در اين ميان مطرح است در خصوص برخي از رفتارهاي شناعتآميز است كه اگر به طور متواتر از افراد مختلف كه در روزهاي اخير آزاد شدهاند، نشنيده بودم، باورشان حداقل براي من و شما كه در طول قريب به نيم قرن سردي و گرمي روزگار را چشيدهايم سخت بود.از برخوردهاي خشن و بيمحابا، بر سر مردم باتوم را خرد كردن، آنچنان كه بعد از گذشت قريب به 40 روز همچنان اوضاعشان غيرعادي است و عوارض آن روي بدنشان قابل مشاهده است.هتاكي و ابراز دشنام و فحاشي ركيك به افراد و نثار نواميس بازداشتشدگان و مردمي كه براي نماز جمعه آمده بودند صورت گرفت. رفتارهايي كه در فرهنگ ديني و اسلامي هيچ يك از گروهها جايي ندارد و نشاندهنده آن است كه افرادي براي اين كار استخدام شدهاند كه حتي با اصول بديهي اسلام آشنايي ندارند و البته شايعاتي نيز مطرح شده كه فعلا به آن نميپردازم.احتمالا همانطور كه مطلع هستيد در اين خصوص چندي پيش نامهاي خطاب به رياست محترم قوه قضائيه ارسال كردم و جمعه هفته جاري همين نكات را به وزير معزول اطلاعات يادآور شدم كه روز شنبه در مطبوعات منتشر شد.اما موضوعي را شنيدهام كه هنوز از آن بر خود ميلرزم. در دو روز اخير كه اين خبر را شنيدهام خواب از سرم ربوده شده است. حدود ساعت دو كه خود را براي خواب آماده ميكردم. به بسترم رفتم ولي خدا شاهد است كه بدون ذرهاي مبالغه، خوابم نبرد، تا ساعت 4 بامداد كه مجددا بلند شدم كمي قرآن خواندم، دوش گرفتم تا آب كمي آرامم كند، حتي نماز صبح را نيز خواندم و تا نزديكيهاي طلوع آفتاب خوابم نبرد.افرادي اين مطالب را به من گفتهاند كه داراي پستهاي حساس در اين كشور بودهاند. نيروهاي نام و نشان داري كه تعدادي از آنها نيز از رزمندگان دفاع مقدس بودهاند. اين افراد اظهار داشتهاند، اتفاقي در زندانها رخ داده است كه چنانچه حتي اگر يك مورد نيز صدق داشته باشد، فاجعهاي است براي جمهوري اسلامي كه تاريخ درخشان و سپيد روحانيت تشيع را تبديل به ماجراي سياه و ننگين ميكند كه روي بسياري از حكومتهاي ديكتاتور از جمله رژيم ستمشاهي را سفيد خواهد كرد.گمان نميكنم زندانيان دوران 15 ساله مبارزات قبل از انقلاب كه از افراد توده گرفته تا گروههاي مسلح مبارز التقاطي تا اعضاي نهضت آزادي و موتلفه و حزب ملل اسلامي كه در زندان با هم زندگي كردهاند، ديده يا شنيده باشند.اينجانب اين مطالب را براي شما مينويسم و مصرانه ميخواهم روي اين قضيه اقدام و به صورتي كه صلاح ميدانيد با حضرت آيتالله خامنهاي مطرح فرماييد و با جديت پيگير شود تا روشن گردد اگر چنين اتفاقي نيفتاده كه انشاءالله هم نيست و بعيد ميدانم باشد، اعلام شود، چرا كه در همين جامعه امروز و توسط خود بچههاي بازداشتي در رسانهها و سايتها در حال مطرح شدن است و معلوم نيست آيندگان چه قضاوتي با شاخ و برگ دادن آن خواهند كرد. همچنان كه جمهوري اسلامي و روحانيت مظلوم نيز مسوول آن شناخته خواهند شد. اگر هم خداي ناكرده رخ داده باشد، سريع با عوامل آن در هر جايگاهي برخورد و اعلام شود تا در شرايط فعلي كه بازار شايعات داغ است، فرصت به فرصتطلبان داده نشود، همچنان كه لازم است ترتيبي اتخاذ گردد تا اين اقدام از سوي هياتي عاليرتبه صورت گيرد تا افراد مورد بحث جرات بيان حقايق را داشته باشند چرا كه شنيدهام تهديد شدهاند كه اگر مطلبي در اين خصوص بيان نمايند، نابود خواهند شد.جناب آقاي هاشمي اينجانب به خاطر اسلام و در رأس آن امام راحل و اين همه فداكاريها و شهادتها و به قصد قربت الي الله، بهرغم آنكه در شأن من نيز نميباشد و به رغم همه مشغلهها و گرفتاريها و بهرغم آنكه ميدانم به حيثيت اينجانب لطمه خواهد خورد، آمادهام مسووليت تحقيق و بررسي جهت تعيين صحت و سقم اين حوادث و اخبار رسيده را بر عهده گيرم و تعهد شرعي مينمايم بدون حب و بغض و با رعايت كمال انصاف به بررسي و ارائه گزارش بپردازم.اما موضوع مطرح شده از اين قرار است:عدهاي از افراد بازداشتشده مطرح نمودهاند كه برخي افراد با دختران بازداشتي با شدتي تجاوز نمودهاند كه منجر به ايجاد جراحات و پارگي در سيستم تناسلي آنان گرديده است. از سوي ديگر افرادي به پسرهاي جوان زنداني با حالتي وحشيانه تجاوز كردهاند به طوريكه برخي دچار افسردگي و مشكلات جدي روحي و جسمي گرديدهاند و در كنج خانههاي خود خزيدهاند.با توجه به اهميت مساله انتظار است اين اقدام توسط هياتي بيغرض و شفاف از طرف رئيس مجلس خبرگان رهبري مورد بررسي و پيگيري تا حصول نتيجه قرار گيرد. تا درسي براي آيندگان شود و فرصت به اراذل و اوباشي از اين دست ندهد تا آبروي نظام و امام و جمهورياسلامي را بر باد ندهند و خدمات هزار ساله روحانيت را مخدوش نمايند. به عنوان آخرين مطلب نيز يادآور ميشوم از اين نامه دو نسخه تهيه گرديده كه يكي مهر و موم شده براي جنابعالي ارسال و ديگري نزد بنده قرار دارد.با آرزوي توفيق مهدي كروبي7/5/1388
برای حکومت به بازی گرفتن شعور مردم امری عادی و روزمره شده است. بحث بازداشتگاه کهریزک بنحوی مطرح می شود که گوئی مردم ایران افراد کودک فهمی هستند که داستانهای دروغین حکومت را خواهند پذیرفت. اینکه بازداشتگاه کهریزک تعطیل شده باشد یک دروغ محض است، تا کنون کسی بجز مسئولین جنایتکده کهریزک تعطیلی آنجا را تائید نکرده اند و قطعاً این شکنجه گاه همچنان برقرار و آزار و اذیت اسرا در آن ادامه دارد.
حکومت حتی حاضر نشد نمایندگان وکلای مجلس که عضو کمیته ویژه حقیقت یاب بودند را به محل این بازداشتگاه راه دهد و فقط به آنها اعلام کرد که بازداشتگاه تعطیل و چیزی برای دیدن در آنجا وجود ندارد.
با شناختی که از روشهای حکومت وجود دارد اگر بازداشتگاه کهریزک واقعاً تعطیل شده بود نه تنها نمایندگان مجلس را به آنجا راه می دادند بلکه دوربینهای تلویزیون را به آنجا فرستاده و از اقشار مختلف جامعه اعم از هنرمندان و ورزشکاران دعوت می کردند تا از آنجا بازدید نمایند و حداقل یکهفته از این اقدام هوشمندانه رهبر در تعطیلی بازداشتگاه کهریزک حماسه ها ساخته و هر شب برنامه ای در این مورد پخش می کردند.
پس از شهادت محسن روح الامینی بلافاصله نارضایتی گسترده ای در میان سرداران سپاه بوجود آمد که در شرف تبدیل به یک موج مهار نشدنی بود، سرداران به اطلاعاتی دست یافته بودند که متعارض با اطلاعات رسمی ارائه شده به پدر شهید محسن روح الامینی بود، آنها می دانستند که بازداشت شهید محسن اتفاقی نبوده و با یک برنامه ریزی قبلی انجام شده و همچنین از شکنجه ها و حتی اسامی دو نفری که شکنجه شهید محسن را بر عهده داشته و او را بشهادت رسانیده بودند اطلاع دقیق داشتند و این در حالی بود که قبلاً پیشکار خامنه ای به آنها اطلاع داده بود که محسن روح الامینی در اوین نگاهداری می شود و سفارشات لازم برای حفظ سلامتی وی انجام شده است.
حکومت در مقابل این ماجرا ناچار به دو موضع گیری شد، حیاتی ترین موضوع کشف چگونگی نشت اطلاعات بود که با پیگیری بعمل آمده مشخص شد عناصری از وزارت اطلاعات اقدام یه اینکار کرده اند که بدستور مستقیم خامنه ای ولی با امضای احمدی نژاد بلافاصله وزیر و تعدادی از معاونین این وزارتخانه عزل و برکنار شدند و تصفیه مدیران آن همچنان ادامه دارد، دستور صریح خامنه ای این است که همه افرادی که به میرحسین رای داده یا مظنون به اینکار هستند باید از وزارت اطلاعات کنار گذاشته شوند ولو بقیمت تعطیلی کامل آن.
موضع گیری دوم اعلام تعطیلی بازداشتگاه کهریزک بود که صرفاً برای فرونشاندن خشم سرداران انجام شد. بیش از 90 نماینده مجلس سوابق نظامی گری در سپاه داشته و رئیس مجلس خود از سرداران سپاه است و همین ارتباطات سبب شد که بلافاصله پس از اعلام شهادت شهید روح الامینی و روشن شدن مسائل پشت پرده آن رئیس مجلس و اعضای کمیته ویژه فشار خود را برای بازدید از کهریزک و تحقیق در این خصوص گذاشته و فشار زیادی برای اینکار وارد نمایند. دلیل این تقاضا اخباری بود که از دخالت مستقیم یک روحانی عالیرتبه دستگاه رهبری در شکنجه و شهادت شهید روح الامینی درز کرده بود و سرداران مایل بودند از طریق بازدید این کمیته از کهریزک به اطلاعات بیشتری دست یابند. نمایندگان کمیته ویژه علیرغم اعلام تعطیلی بازداشتگاه کهریزک اصرار بر بازدید از این محل داشتند که سرانجام از بیت رهبری به آنها گفته شد که نظر رهبری بر این است که موضوع خاتمه یافته و نیازی به بازدید هیات نمی باشد. اعضای کمیسیون از فرط سرخوردگی ناچاراً استعفاء داده و امکانی برای ادامه فعالیت کمیته ویژه حقیقت یاب ندیدند.
بدلیل خاموش نشدن آتش خشم سرداران، اقدامات بعدی شامل اعلام برخی تخلفات در کهریزک و انتشار مجازات متخلفین بود که چندان تاثیری نداشت و بیشتر باعث تحریک طرف مقابل شد. در آخرین اظهار نظرها دادستان کل کشور ضمن پذیرش اینکه در روزهای اول بعد از حوادث انتخابات شکنجه وجود داشته، در خصوص بازداشتگاه کهریزک ابراز نمود: «تذکر داده بودیم کسی را به بازداشتگاه كهريزك نبرند، غفلت و سهل انگاری بعضی از برادران باعث شد که حادثه کهریزک و بعضی از حوادث تلخ دیگر به وجود بیاید.»
دقت بفرمائید که آیت الله دُری نجف آبادی دادستان کل کشور، و نه یکی از مقامات اسرائیل یا آمریکا، اعلام می نماید که شکنجه وجود داشته است و از همه مهمتر به موضوع «حادثه کهریزک» اشاره می کند که منظور ایشان همان شکنجه و شهادت شهید روح الامینی است و بقدری این مسئله موجب شکاف در درون نظام و موضع گیری سرداران شده است که بنام «حادثه کهریزک» از آن یاد می شود تا عمد بودن آن بنوعی لاپوشانی شود.
دادستان کل کشور نه بعنوان یک مقام عالی قضائی بلکه بعنوان یک روحانی که بادعای خودش لباس پاسداری از دین را پوشیده چگونه بخود اجازه می دهد برای سرپوش گذاشتن بر جنایاتی چنین آشکار به داستانسرائی بپردازد. مگر از ایشان بالاتر هم دادستان در کشور داریم؟ ایشان بعنوان دادستان کل کشور دستور داده که کسی را به کهریزک نبرند، چه قدرت مافوقی این دستور را به هیچ حساب کرده و اینهمه اسیران بیگناه را به جهنم کهریزک برده است؟ چرا روشن نمی گوید که به چه کسی دستور داده و تحت چه شرایطی برای دستور دادستان کل کشور ارزشی قائل نشده اند؟ لابد همان دو گروهبان خاطی نیروی انتظامی کهریزک دستور دادستان کل را به تمسخر گرفته و نقض کرده اند!؟
اینکه دادستان کل می پذیرد که شکنجه وجود داشته به این دلیل است که امروزه انکار آن مساوی با انکار خورشید است ولی در عین حال تلاش می کند بگوید فقط در همان روزهای اول بوده و دیگر نیست، ایشان بروشنی می داند که اسیران جنبش سبز بدون وقفه و حتی در حال حاضر هم تحت شکنجه های وحشیانه قرار دارند. دادستان کل کشور خدمت سربازی نرفته ولی همه مردان ایران تجربه خدمت سربازی را دارند و دقیقاً می دانند که در نیروی نظامی، در ارتش و سپاه و نیروی انتظامی دستورات فقط از سلسله مراتب آمده و زیردستان فقط موظف به اجرای آن هستند. در این سلسله مراتب حتی خود فرمانده سپاه یا نیروی انتظامی هم اجازه و جرات دستور شکنجه و قتل را نداشته و می داند که در صورت انجام چنین حماقتی چه سرنوشتی در دادگاههای نظامی در انتظارش خواهد بود. فقط فرمانده کل قوا است که در کشور ما چنین اختیاراتی دارد و نه هیچکس دیگر.
شکنجه های کهریزک را نمی توان به تعبییر دادستان کل کشور «غفلت و سهل انگاری» نامید، این شکنجه ها سالها است که بطور علنی و در سطح کشور در مقابل دیدگان مردم و دوربینهای تلویزیونی و خبرنگاران جراید شروع گردیده و ادامه داشته و دستور دهنده آن هم شخص خامنه ای می باشد. خامنه ای در راستای دکترین حکومتی «النصر بالرعب(پیروزی در سایه ایجاد رعب است)» برای زهرچشم گرفتن از مردم و تمرین وحشی گری برای نیروی انتظامی، دستور به اجرای طرح باصطلاح جمع آوری اراذل و اوباش داد در حالیکه اراذل و اوباش مشکل اول جامعه نبوده و رانت خواری و تبعیض و فساد دولتی و نابسامانی اقتصادی و معیشتی و شیوع مواد مخدر و بیکاری 25 درصدی مشکلات تلخ مردم بودند ولی مشکل حکومت فقط اراذل و اوباش بود. بنا بدستور صریح شخص خامنه ای نیروی انتظامی به منازل افراد ضعیفی که گناهشان در هیچ محکمه ای اثبات نشده بود با نقاب و باتوم حمله و آنها را با شدتی باور نکردنی در مقابل چشمان بهت زده مردم مورد شکنجه خیابانی و علنی قرار می دادند، بدون اینکه بخواهیم بدانیم افراد دستگیر شده در این طرح اراذل و اوباش بوده اند یا آمر و عاملین این جنایت اراذل و اوباش هستند توجه دادستان کل را به قانون اساسی و مجموعه قوانین جزائی و کیفری کشور جلب می نمایم، تصدیق می فرمایند که در جنگل یا سرزمین وحشی ها زندگی نمی کنیم، در کشوری زندگی می کنیم که دارای قانون است و رهبر و رئیس جمهور و رئیس مجلس و رئیس قوه قضائیه دست روی قرآن گذاشته و قسم خورده اند که حافظ و مجری قانون باشند، کجای قانون نوشته شده که فردی بدون محاکمه قانونی و اثبات جرم باید مجازات شود؟ چرا این افراد را باسم اراذل و اوباش قبل از دستگیری و محاکمه با این شدت و وحشیگری در ملاء عام شکنجه کردید؟ چه کسی را می خواستید از قدرتتان بترسانید؟ حتی اگر این افراد محاکمه و محکوم هم می شدند در کدام صفحه کتاب قانون مجازاتی بنام آفتابه به گردن انداختن و با باتوم بقصد کشت زدن وجود دارد؟ شاید سواد شما بعنوان دادستان کل کشور بیشتر باشد و بنده را راهنمایی بفرمائید.
همان موقع هم حقوقدانان و وکلا به این نقض حریم انسانی و زیرپا گذاشتن قانون اعتراض کردند و بعد از گسترش موج نارضایتی در بین مردم، احمدی نژاد سعی کرد برای کسب محبوبیت خود سوار این موج شده و در مورد صدور دستور توقف این طرح مصاحبه ای نماید که در پاسخ فرمانده نیروی انتظامی اظهار نمود رئیس جمهور دستور دهنده اجرای طرح نبوده که اکنون بخواهد آنرا متوقف کند و طرح با قدرت تمام ادامه می یابد. فرمانده نیروی انتظامی منصوب خامنه ای و تحت امر او است. شاید در آنزمان خود فرمانده نیروی انتظامی هم نمی دانست که این مانور باتوم کوبی بر پیکر «اراذل و اوباش» نوعی آماده شدن برای روان شدن دستشان برای سرکوب «اغتشاشگران» است.
اگر آن ضربات بیشمار و وحشیانه باتوم بر سر و صورت و بدن دستگیر شدگان در آن طرح کذایی در خیابانهای تهران «شکنجه» نبوده پس نام آن چیست؟ می دانید که تمام آن بازداشتی ها را به کهریزک می بردند و تصور بفرمائید وقتی جلوی چشم مردم و دوربینها این وحشی بازی را در می آوردند در بازداشتگاه کهریزک و اطاقهای مجهز شکنجه در بازداشتگاه چه به روز دستگیرشدگان که فقط متهم بودند و هنوز جرمشان در محکمه ثابت نشده بود می آوردند. اطاقهای شکنجه کهریزک علاوه بر تخت تعزیر برای شلاق و کابل مجهز به تمام امکانات برای شکنجه های دیگر از جمله «قپانی» و «جوجه کباب» و «آویزان» و غیره است، بهمراه ماموران و شکنجه گرانی که حتی اراذل و اوباش واقعی هم در مقابل آنها فرشته اند.
شکنجه های کهریزک سهل انگاری و غفلتی نبود که در اثر بی اطلاعی مسئولین نظام پیش آمده باشد، این دستگاه شکنجه و این «آشوویتس نوین» حاصل درایتها و هوشمندی و طراحی و ابتکار شخص خامنه ای است و باید واقعاً تعطیل شده و افراد مورد اعتماد مردم تعطیلی آنجا را تصدیق کنند.
قتلگاه کهریزک تنها ابتکاری از رهبر نیست که امروزه مورد حمله و انتقاد قرار می گیرد، اطرافیان قدرنادان رهبر، به بسیاری از دیگر ابتکارات ایشان نیز جسارت کرده و قدر آنها را نمی دانند، از جمله طرح کودتا و دستگیریهای فله ای و محاکمات فله ای و اعترافات فله ای که همه خودیها و اطرافیان رهبر نیز آنها را مذمت می کنند و چیزی هم متوقفش نخواهد کرد مگر یک «حادثه».
رهبر بعد از 8 سال از راه اندازی قتلگاه کهریزک متوجه شد که آنجا «غیر استاندارد» است، در مورد «کودتا» و «گروگان گیری سیاسیون و متفکرین» و «اعترافات تعزیری» چقدر طول خواهد کشید که بفهمد این ابتکارت هم «غیر استاندارد» هستند؟
ملت ایران تلاش خواهد داشت با حضور سبز و ادامه اعتراضات خود، به «رهبر» کمک کند که این زمان زیاد طول نکشد.
تجاوز و شکنجه زندانیان بدستور صریح خامنه ای است
برای حکومت به بازی گرفتن شعور مردم امری عادی و روزمره شده است. بحث بازداشتگاه کهریزک بنحوی مطرح می شود که گوئی مردم ایران افراد کودک فهمی هستند که داستانهای دروغین حکومت را خواهند پذیرفت. اینکه بازداشتگاه کهریزک تعطیل شده باشد یک دروغ محض است، تا کنون کسی بجز مسئولین جنایتکده کهریزک تعطیلی آنجا را تائید نکرده اند و قطعاً این شکنجه گاه همچنان برقرار و آزار و اذیت اسرا در آن ادامه دارد.
حکومت حتی حاضر نشد نمایندگان وکلای مجلس که عضو کمیته ویژه حقیقت یاب بودند را به محل این بازداشتگاه راه دهد و فقط به آنها اعلام کرد که بازداشتگاه تعطیل و چیزی برای دیدن در آنجا وجود ندارد.
با شناختی که از روشهای حکومت وجود دارد اگر بازداشتگاه کهریزک واقعاً تعطیل شده بود نه تنها نمایندگان مجلس را به آنجا راه می دادند بلکه دوربینهای تلویزیون را به آنجا فرستاده و از اقشار مختلف جامعه اعم از هنرمندان و ورزشکاران دعوت می کردند تا از آنجا بازدید نمایند و حداقل یکهفته از این اقدام هوشمندانه رهبر در تعطیلی بازداشتگاه کهریزک حماسه ها ساخته و هر شب برنامه ای در این مورد پخش می کردند.
پس از شهادت محسن روح الامینی بلافاصله نارضایتی گسترده ای در میان سرداران سپاه بوجود آمد که در شرف تبدیل به یک موج مهار نشدنی بود، سرداران به اطلاعاتی دست یافته بودند که متعارض با اطلاعات رسمی ارائه شده به پدر شهید محسن روح الامینی بود، آنها می دانستند که بازداشت شهید محسن اتفاقی نبوده و با یک برنامه ریزی قبلی انجام شده و همچنین از شکنجه ها و حتی اسامی دو نفری که شکنجه شهید محسن را بر عهده داشته و او را بشهادت رسانیده بودند اطلاع دقیق داشتند و این در حالی بود که قبلاً پیشکار خامنه ای به آنها اطلاع داده بود که محسن روح الامینی در اوین نگاهداری می شود و سفارشات لازم برای حفظ سلامتی وی انجام شده است.
حکومت در مقابل این ماجرا ناچار به دو موضع گیری شد، حیاتی ترین موضوع کشف چگونگی نشت اطلاعات بود که با پیگیری بعمل آمده مشخص شد عناصری از وزارت اطلاعات اقدام یه اینکار کرده اند که بدستور مستقیم خامنه ای ولی با امضای احمدی نژاد بلافاصله وزیر و تعدادی از معاونین این وزارتخانه عزل و برکنار شدند و تصفیه مدیران آن همچنان ادامه دارد، دستور صریح خامنه ای این است که همه افرادی که به میرحسین رای داده یا مظنون به اینکار هستند باید از وزارت اطلاعات کنار گذاشته شوند ولو بقیمت تعطیلی کامل آن.
موضع گیری دوم اعلام تعطیلی بازداشتگاه کهریزک بود که صرفاً برای فرونشاندن خشم سرداران انجام شد. بیش از 90 نماینده مجلس سوابق نظامی گری در سپاه داشته و رئیس مجلس خود از سرداران سپاه است و همین ارتباطات سبب شد که بلافاصله پس از اعلام شهادت شهید روح الامینی و روشن شدن مسائل پشت پرده آن رئیس مجلس و اعضای کمیته ویژه فشار خود را برای بازدید از کهریزک و تحقیق در این خصوص گذاشته و فشار زیادی برای اینکار وارد نمایند. دلیل این تقاضا اخباری بود که از دخالت مستقیم یک روحانی عالیرتبه دستگاه رهبری در شکنجه و شهادت شهید روح الامینی درز کرده بود و سرداران مایل بودند از طریق بازدید این کمیته از کهریزک به اطلاعات بیشتری دست یابند. نمایندگان کمیته ویژه علیرغم اعلام تعطیلی بازداشتگاه کهریزک اصرار بر بازدید از این محل داشتند که سرانجام از بیت رهبری به آنها گفته شد که نظر رهبری بر این است که موضوع خاتمه یافته و نیازی به بازدید هیات نمی باشد. اعضای کمیسیون از فرط سرخوردگی ناچاراً استعفاء داده و امکانی برای ادامه فعالیت کمیته ویژه حقیقت یاب ندیدند.
بدلیل خاموش نشدن آتش خشم سرداران، اقدامات بعدی شامل اعلام برخی تخلفات در کهریزک و انتشار مجازات متخلفین بود که چندان تاثیری نداشت و بیشتر باعث تحریک طرف مقابل شد. در آخرین اظهار نظرها دادستان کل کشور ضمن پذیرش اینکه در روزهای اول بعد از حوادث انتخابات شکنجه وجود داشته، در خصوص بازداشتگاه کهریزک ابراز نمود: «تذکر داده بودیم کسی را به بازداشتگاه كهريزك نبرند، غفلت و سهل انگاری بعضی از برادران باعث شد که حادثه کهریزک و بعضی از حوادث تلخ دیگر به وجود بیاید.»
دقت بفرمائید که آیت الله دُری نجف آبادی دادستان کل کشور، و نه یکی از مقامات اسرائیل یا آمریکا، اعلام می نماید که شکنجه وجود داشته است و از همه مهمتر به موضوع «حادثه کهریزک» اشاره می کند که منظور ایشان همان شکنجه و شهادت شهید روح الامینی است و بقدری این مسئله موجب شکاف در درون نظام و موضع گیری سرداران شده است که بنام «حادثه کهریزک» از آن یاد می شود تا عمد بودن آن بنوعی لاپوشانی شود.
دادستان کل کشور نه بعنوان یک مقام عالی قضائی بلکه بعنوان یک روحانی که بادعای خودش لباس پاسداری از دین را پوشیده چگونه بخود اجازه می دهد برای سرپوش گذاشتن بر جنایاتی چنین آشکار به داستانسرائی بپردازد. مگر از ایشان بالاتر هم دادستان در کشور داریم؟ ایشان بعنوان دادستان کل کشور دستور داده که کسی را به کهریزک نبرند، چه قدرت مافوقی این دستور را به هیچ حساب کرده و اینهمه اسیران بیگناه را به جهنم کهریزک برده است؟ چرا روشن نمی گوید که به چه کسی دستور داده و تحت چه شرایطی برای دستور دادستان کل کشور ارزشی قائل نشده اند؟ لابد همان دو گروهبان خاطی نیروی انتظامی کهریزک دستور دادستان کل را به تمسخر گرفته و نقض کرده اند!؟
اینکه دادستان کل می پذیرد که شکنجه وجود داشته به این دلیل است که امروزه انکار آن مساوی با انکار خورشید است ولی در عین حال تلاش می کند بگوید فقط در همان روزهای اول بوده و دیگر نیست، ایشان بروشنی می داند که اسیران جنبش سبز بدون وقفه و حتی در حال حاضر هم تحت شکنجه های وحشیانه قرار دارند. دادستان کل کشور خدمت سربازی نرفته ولی همه مردان ایران تجربه خدمت سربازی را دارند و دقیقاً می دانند که در نیروی نظامی، در ارتش و سپاه و نیروی انتظامی دستورات فقط از سلسله مراتب آمده و زیردستان فقط موظف به اجرای آن هستند. در این سلسله مراتب حتی خود فرمانده سپاه یا نیروی انتظامی هم اجازه و جرات دستور شکنجه و قتل را نداشته و می داند که در صورت انجام چنین حماقتی چه سرنوشتی در دادگاههای نظامی در انتظارش خواهد بود. فقط فرمانده کل قوا است که در کشور ما چنین اختیاراتی دارد و نه هیچکس دیگر.
شکنجه های کهریزک را نمی توان به تعبییر دادستان کل کشور «غفلت و سهل انگاری» نامید، این شکنجه ها سالها است که بطور علنی و در سطح کشور در مقابل دیدگان مردم و دوربینهای تلویزیونی و خبرنگاران جراید شروع گردیده و ادامه داشته و دستور دهنده آن هم شخص خامنه ای می باشد. خامنه ای در راستای دکترین حکومتی «النصر بالرعب(پیروزی در سایه ایجاد رعب است)» برای زهرچشم گرفتن از مردم و تمرین وحشی گری برای نیروی انتظامی، دستور به اجرای طرح باصطلاح جمع آوری اراذل و اوباش داد در حالیکه اراذل و اوباش مشکل اول جامعه نبوده و رانت خواری و تبعیض و فساد دولتی و نابسامانی اقتصادی و معیشتی و شیوع مواد مخدر و بیکاری 25 درصدی مشکلات تلخ مردم بودند ولی مشکل حکومت فقط اراذل و اوباش بود. بنا بدستور صریح شخص خامنه ای نیروی انتظامی به منازل افراد ضعیفی که گناهشان در هیچ محکمه ای اثبات نشده بود با نقاب و باتوم حمله و آنها را با شدتی باور نکردنی در مقابل چشمان بهت زده مردم مورد شکنجه خیابانی و علنی قرار می دادند، بدون اینکه بخواهیم بدانیم افراد دستگیر شده در این طرح اراذل و اوباش بوده اند یا آمر و عاملین این جنایت اراذل و اوباش هستند توجه دادستان کل را به قانون اساسی و مجموعه قوانین جزائی و کیفری کشور جلب می نمایم، تصدیق می فرمایند که در جنگل یا سرزمین وحشی ها زندگی نمی کنیم، در کشوری زندگی می کنیم که دارای قانون است و رهبر و رئیس جمهور و رئیس مجلس و رئیس قوه قضائیه دست روی قرآن گذاشته و قسم خورده اند که حافظ و مجری قانون باشند، کجای قانون نوشته شده که فردی بدون محاکمه قانونی و اثبات جرم باید مجازات شود؟ چرا این افراد را باسم اراذل و اوباش قبل از دستگیری و محاکمه با این شدت و وحشیگری در ملاء عام شکنجه کردید؟ چه کسی را می خواستید از قدرتتان بترسانید؟ حتی اگر این افراد محاکمه و محکوم هم می شدند در کدام صفحه کتاب قانون مجازاتی بنام آفتابه به گردن انداختن و با باتوم بقصد کشت زدن وجود دارد؟ شاید سواد شما بعنوان دادستان کل کشور بیشتر باشد و بنده را راهنمایی بفرمائید.
همان موقع هم حقوقدانان و وکلا به این نقض حریم انسانی و زیرپا گذاشتن قانون اعتراض کردند و بعد از گسترش موج نارضایتی در بین مردم، احمدی نژاد سعی کرد برای کسب محبوبیت خود سوار این موج شده و در مورد صدور دستور توقف این طرح مصاحبه ای نماید که در پاسخ فرمانده نیروی انتظامی اظهار نمود رئیس جمهور دستور دهنده اجرای طرح نبوده که اکنون بخواهد آنرا متوقف کند و طرح با قدرت تمام ادامه می یابد. فرمانده نیروی انتظامی منصوب خامنه ای و تحت امر او است. شاید در آنزمان خود فرمانده نیروی انتظامی هم نمی دانست که این مانور باتوم کوبی بر پیکر «اراذل و اوباش» نوعی آماده شدن برای روان شدن دستشان برای سرکوب «اغتشاشگران» است.
اگر آن ضربات بیشمار و وحشیانه باتوم بر سر و صورت و بدن دستگیر شدگان در آن طرح کذایی در خیابانهای تهران «شکنجه» نبوده پس نام آن چیست؟ می دانید که تمام آن بازداشتی ها را به کهریزک می بردند و تصور بفرمائید وقتی جلوی چشم مردم و دوربینها این وحشی بازی را در می آوردند در بازداشتگاه کهریزک و اطاقهای مجهز شکنجه در بازداشتگاه چه به روز دستگیرشدگان که فقط متهم بودند و هنوز جرمشان در محکمه ثابت نشده بود می آوردند. اطاقهای شکنجه کهریزک علاوه بر تخت تعزیر برای شلاق و کابل مجهز به تمام امکانات برای شکنجه های دیگر از جمله «قپانی» و «جوجه کباب» و «آویزان» و غیره است، بهمراه ماموران و شکنجه گرانی که حتی اراذل و اوباش واقعی هم در مقابل آنها فرشته اند.
شکنجه های کهریزک سهل انگاری و غفلتی نبود که در اثر بی اطلاعی مسئولین نظام پیش آمده باشد، این دستگاه شکنجه و این «آشوویتس نوین» حاصل درایتها و هوشمندی و طراحی و ابتکار شخص خامنه ای است و باید واقعاً تعطیل شده و افراد مورد اعتماد مردم تعطیلی آنجا را تصدیق کنند.
قتلگاه کهریزک تنها ابتکاری از رهبر نیست که امروزه مورد حمله و انتقاد قرار می گیرد، اطرافیان قدرنادان رهبر، به بسیاری از دیگر ابتکارات ایشان نیز جسارت کرده و قدر آنها را نمی دانند، از جمله طرح کودتا و دستگیریهای فله ای و محاکمات فله ای و اعترافات فله ای که همه خودیها و اطرافیان رهبر نیز آنها را مذمت می کنند و چیزی هم متوقفش نخواهد کرد مگر یک «حادثه».
رهبر بعد از 8 سال از راه اندازی قتلگاه کهریزک متوجه شد که آنجا «غیر استاندارد» است، در مورد «کودتا» و «گروگان گیری سیاسیون و متفکرین» و «اعترافات تعزیری» چقدر طول خواهد کشید که بفهمد این ابتکارت هم «غیر استاندارد» هستند؟
ملت ایران تلاش خواهد داشت با حضور سبز و ادامه اعتراضات خود، به «رهبر» کمک کند که این زمان زیاد طول نکشد.
۱۳۸۸ مرداد ۱۷, شنبه
همکاری مولوی عبدالعزیز از رهبران محلی طالبان در جنوب افغانستان با وزارت اطلاعات و سپاه
طبق گزارشهای رسیده از منطقه برابچه این مولوی خائن در راستای تائید سیاستهای شیطانی و ضد اسلامی رژیم ولایت فقیه گام برداشته است و بسیاری از افرادی که پس از درگیریهای زاهدان مجبور به فرار از زاهدان شده بودند توسط این فرد به وزارت اطلاعات معرفی شده اند و همچنان همکاریهای بین این مولوی خائن و وزارت اطلاعات و سپاه پاسداران ادامه دارد و این مولوی به خاطر همکاری با رژیم علیه اهلسنت به راحتی در شهرهای ایران تردد دارد.
یکی از جوانان خاش که نزدیک روستای این مولوی سکونت دارد در تماس با خبرنگار تفتان گفت ما براحتی می توانیم شر این خائن را برداریم و به مولوی عبدالعزیز براهوئی هشدار می دهیم که از دست از خیانت بردارد و دین را در برابر دنیا نفروشند.
اعترافات دیکته شده به عبدالحمید ریگی و حقیقت قسمت دوم
قبل از زندان
بعد از زندان
خیانت آن فرد موجب دستگیری تعدادی از اعضای جنبش جندالله شد و این بزرگترین ضربه جنبش از آغاز بنیانگذاری تاکنون بوده است زیرا جنبش روزهای آغازین زندگی خود را آغاز کرده بود که به ناگاه به علت خیانت یک فرد که در تاریخ ثبت خواهد شد از هم پاشید و14 تن از بهترین و شجاع ترین و سلحشورترین فرزندان جنبش دستگیر شدند در این میان عبدالحمید ریگی که هنوز عضو جنبش نبود و فقط همکاری کرده بود نیز در تهران دستگیر شد اما این دستگیری مخفی نگه داشته شد و یک ماه پس از دستگیری در حالیکه همه به دستگیری وی یقین کرده بودند به زاهدان آمد و گفت : شبی که نیروهای وزارت اطلاعات به منزل وی یورش برده اند موفق به فرار شده است در صورتیکه عبدالحمید ریگی یک ماه را در بازداشت گذرانده بود و سر ماموران وزارت اطلاعات کلاه گذاشته بود و با اعلام همکاری با وزارت اطلاعات خود را نجات داده بود اما وزارت اطلاعات با اینکه وی را آزاد کرده بود همچنان دنبالش بود و عبدالحمید هم یقین داشت که تحت تعقیب است لذا با هوشیاری و زیرکی چند روز در شهر زاهدان مخفی شد و دنبال اوضاع مساعد برای خارج شدن از شهر زاهدان بود و آن زمان هنوز تمامی اعضای جنبش در شهرها بودند و رهبر جنبش در شهر سراوان اسکان داشت و عبدالحمید ریگی مخفیانه از شهر زاهدان خارج شده و تمامی وسائل خود از جمله ساعت و موبایل و حتی لباسهائی را که وزارت اطلاعات داده بود در شهر زاهدان گذاشت و به سراوان رفت تا با واسطه ارتباط برقرار نماید و با رهبر جنبش ملاقات نماید.
چنانچه بوسیله واسطه ملاقات انجام گرفت و عبدالحمید فورا از رهبر جنبش خواست که شهر را ترک کرده و به کوه برود و لحظه ای هم درنگ نکند،عبدالحمید چنان اصرار و پافشاری می کرد که اصرار او موجب تعجب همه شد اما او جرات نکرد که جزئیات دستگیری اش را بگوید چون وزارت اطلاعات گفته بود در صورتیکه درست ماموریت را انجام ندهد جان زن و فرزندانش که گروگان وزارت اطلاعات بودند به خطر می افتد و همچنین به او گفته بودند اگر درست کار نکنی فیلم اعترافات و همچنین اعلام همکاری را پخش می کنیم که پیش مردم رسوا شوی و مبارزان هم به تو شک خواهند کرد به همین خاطر عبدالحمید دنبال راهی بود که هم بتواند رهبر جنبش را نجات دهد و هم جلوی آبروریزی خود را بگیرد و از رهبر جنبش خواست فورا شهر را ترک کند چون خطر وی را تهدید می کند و همان شب رهبر جنبش و تعدادی از دوستان همراه با عبدالحمید از شهر سراوان خارج شدند.عبدالحمید ریگی همراه با رهبر جنبش از شهر خارج شد اما از پیوستن به جنبش خود داری کرد و به همکاری خود با جنبش ادامه داد تا زمانیکه عملیات کوه سفید(من در کتابی با عنوان" مبارزه ما" که در حال تالیف است با تفصیل جزئیات این عملیات و سائر عملیاتهای جنبش را بیان کردم) رخ داد و بسیاری از حقائق روشن شدند ، عبدالحمید ریگی در عملیات کوه سفید که یکی از پر تلف ترین عملیاتها برای رژیم بود شریک بود و ماموران اطلاعاتی خصوصا آقای محمدی مسئول پرونده جنبش جندالله از وزارت اطلاعات تهران سعی کردند با عبدالحمید تماس برقرار نمایند چنانچه تماس با واسطه یکی از مبارزان محلی برقرار شد و آقای محمدی از عبدالحمید خواست که خود را تسلیم کند که عبدالحمید به جای پاسخ دادن دست روی ماشه گرینوف گرفته و می گوید پاسخ شما جنایتکاران گلوله است و بس و اینجاست که آقای محمدی و تیم همراهش یقین می کنند که عبدالحمید سر آنها کلاه گذاشته است و این درگیری که چند روز ادامه داشت با تلفات شدید رژیم و با پادرمیانی علمای منطقه پایان یافت و عبدالحمید ماجرای دستگیری خود و چگونگی کلک زدن و گول زدن وزارت اطلاعات را برای مبارزان جنبش توضیح داد و علت مخفی کردن موضوع را پخش فیلم اعترافات و اعلام همکاری عنوان نمود که قابل درک بود.این زمانی بود که من هنوز در شهر زاهدان بودم و هنوز هیچ مدرکی علیه من وجود نداشت و من مشغول تدریس و همچنین فعالیتهای فرهنگی برای جنبش بودم اما همه فعالیتهای من و اعضای داخلی جنبش کاملا سری و مخفی بود و از سوئی فعالیتهای علمی من مانع اقدام وزارت اطلاعات بود چون آنها فکر می کردند که اگر بر من فشار بیاورند از شهر خارج شده و به جنبش ملحق می شوم و از عضویت من در جنبش خبر نداشتند.زمانیکه وزارت اطلاعات از عبدالحمید مایوس شد به و سعی کردند بین عبدالحمید و رهبر جنبش اختلاف بیاندازند به همین جهت به افشاگری پرداخته و توسط مزدوران خود اعلام کردند عبدالحمید ریگی مامور ماست و نشانه هائی از دستگیری وی در تهران را بین مردم پخش کردند اما شایعات چندان تاثیری نگذاشت به همین خاطر خواستند از طریق من به صورت موثق خبر همکاری عبدالحمید را به رهبر جنبش برسانند.یک روز وقتی از کلاس درس برگشته بودم و در کتابخانه شخصی مشغول مطالعه بودم زنگ تلف به صدا در آمد و من گوشی را برداشتم که با یک صدای ناآشنا مواجه شدم که از من پرسید مولوی ریگی هستند ؟ من در جواب گفتم خودم هستم، شما ؟او خود را شفیعی یکی از کادر وزارت اطلاعات معرفی نمود و گفت ساعت 3 بعد از ظهر دوستانی می خواهد با شما در منزل خودتان ملاقات کنند و باید پدرتان هم حضور داشته باشند ،من کمی ترسیدم که شاید مشکلی برای یکی از دوستان داخل شهر پیش آمده باشد اما پس از تحقیق مطئمن شدم که چنین چیز نیست و باید کار بسیار مهمی باشد که افرادی از وزارت اطلاعات می خواهند به خانه بیایند و اگر قصد دستگیری من را داشتند زنگ نمی زدند به همین خاطر مطمئن شدم و منتظر ماندم.
دوستان داخل خیابان گزارش دادند که خیابان جام جم به طور غیر محسوسی کنترل می شود و حتما باید افراد بزرگی باشند که برای ملاقات می آیند به هر صورت ساعت 3 بعد از ظهر رسید و چند خودروی شخصی با افراد لباس شخصی جلوی درب خانه ایستادند و فقط سه نفر به داخل خانه آمدند که با لبخند وسلام با همدیگر روبرو شدیم و آنها یقینا می دانستند که من دشمن آنها هستم و من که شکی نداشتم به همین خاطر به طور رسمی و قانونی با آنها برخورد کردم که یکی از آنها که قد بلندی داشت و یک پایش مصنوعی بود لب به سخن گشود و گفت من حاج یوسفی هستم و به طرف یکی از همراهانش اشاره نمود و گفت این حاج آقا محمدی مسئول پرونده جندالله در وزارت اطلاعات تهران و یک نفر دیگر هم آقای جلال بازجوی اعضای جندالله در تهران می باشند .
پس از معرفی آقای محمدی شروع به حرف زدن کرد و گفت 25 سال هیچ کس سر من کلاه نگذاشت اما حمید سر من کلاه گذاشت این حرف را با عصبانیت کامل گفت که نشان می داد خیلی عصبی است و کنترل خود را از دست داده است ،او باز گفت حمید به ما خیانت کرد اما راه توبه برایش باز است و شما باید با او تماس بگیرید و بگوئید که این کارها خوب نیست ، ما به حمید خیلی نیکی کرده ایم و امروز من تحت فشار هستم و مسئله مسئولیت من است که هرگز طول مسئولیتم چنین اشتباهی نکرده ام من با بی توجهی به حرفهای آقای محمدی گوش دادم و گفتم آقای محمدی مگر حمید دستگیر شده است ؟ او در پاسخ من با عجله گفت بله ! مگر خبر ندارید ؟ گفتم من از چنین موضوعی اطلاع ندارم که فورا آقای محمدی از کیف دستی اش دستگاه ضبط صوتی در آورد که صدای تیراندازی و هچنین صدای عبدالحمید ریگی بود که می گفت پاسخ شما جنایتکاران فقط گلوله است و آقای محمدی می گفت حمید بیا و با ما همکاری کن و تسلیم شو و.... ضبط را خاموش کرد تا بقیه حرفهای محمدی را نشنویم.محمدی گفت این صحبتهای ضبط شده من و حمید در کوه سفید است که باز تعدادی از فرزندان نیروی انتظامی به شهادت !!!!!!! رسیدند.محمدی از اینکه من ساکت بودم می دانست که هنوز قانع نشده ام و یقین نکرده ام که عبدالحمید دستگیر شده است چنانچه با یکی از افراد خارج خانه تماس گرفت و یک نفر با یک دستگاه ویدیو آمد و فیلم ویدئویی گذاشته شد که اعترافات عبدالحمید ریگی در آن فیلم به نمایش گذاشته شده بود و عین فیلم اعترافاتی است که اخیرا در ایران پخش شده است و عبدالحمید می گفت اشتباه کرده است و ندانسته است و همکاری خواهد کرد، این اعترافات به قول آقای محمدی در یک ویلا در تجریش تهران گرفته شده است که این ویلا به حمید داده شده تا با وزرات اطلاعات همکاری کند.آقای محمدی به یک نکته دیگر هم اشاره کرد و گفت ما به حمید مجوز حمل مواد مخدر داده ایم تا براحتی بتواند از بلوچستان به هر نقطه ایران مواد مخدر حمل کند و ما اصلا کاری با مواد مخدر نداریم.با دیدن اعترافات عبدالحمید و اعلام همکاری به شک و تردید افتادم و فکر کردم شاید حمید بخواهد به جنبش خیانت کند به همین خاطر بعد از اینکه ماموران وزارت اطلاعات رفتند به فکر افتادم تا هر طور شده رهبر جنبش را در جریان بگذارم و شب موفق شدم از شهر خارج شوم و با رهبر جنبش تماس گرفتم و تمام جریان را گفتم اما رهبر جنبش نگاهش خیلی عمیق تر و وسیع تر بود و فورا در پاسخ من گفت وزارت اطلاعات که از عبدالحمید مایوس شده است می خواهد او را مطرود کند ورنه نیازی نبود که فیلم اعترافاتش را به شما نشان دهد.وزارت اطلاعات که در این دسیسه خود ناکام شد باز در فکری دیگر بود تا شاید بتواند به طریقی دیگر وارد شود و آن هم از طریق خانواده حمید بود که در قسمت بعدی به بیان آن خواهیم پرداخت.
عبدالرئوف ریگی
عبدالمالک ریگی :ما نهضتى هستيم كه دفاع از حقوق اهل سنت، و مردم سنى كردستان، خراسان، بندرعباس و بلوچستان را بر عهده گرفته ايم
"جندالله سازمانى است مدافع آزادى و جنبشى است مردمى كه از ميان اهل سنت و بويژه بلوچهاى ايران سر بر آورده و از حقوق مردم سنى مذهب و بلوچها دفاع مى كند".
بدين گونه رهبر تشكيلات جندالله، كه در بلوچستان ايران فعاليت مى كند سخن خود را با بكرعطيانى خبرنگار العربيه آغاز كرد.
وى به خبرنگار گفت: "ما نهضتى هستيم كه دفاع از حقوق اهل سنت، و مردم سنى كردستان، خراسان، بندرعباس و بلوچستان را بر عهده گرفته ايم. اين مهمترين هدف سازمان ماست و عنصر اساسى در اساسنامه اين تشكيلات است. ما هميشه در ديدارهايمان با افراد حكومتى بر اين هدف پا فشارى كرده ايم".
عبدالمالك ريگى به آقاى عطيانى كه در كوههاى صعب العبور مثلث مرزى ايران، پاكستان و افغانستان به ديدار وى رفته بود، گفت: "برادران بلوچ ما از يك سو از فشارهاى دينى و مذهبى رنج مى برند و از سوى ديگر تحت فشار مسائل قومى و ملى قرار دارند.
حكومت شيعه ايران از آغاز سيطره انقلاب خمينى، براى اين مردم مشكلات دينى جدى بوجود آورده است. اهل سنت از اين سياستهاى تجاوز گرانه به تنگ آمده اند و براى همين است كه آنان از تشكيلات ما حمايت مى كنند و در كنار ما مى ايستند".
ريگى در پاسخ به سوالى در رابطه با حقوق مورد تقاضاى گروه خود گفت: "ما از حاكميت ايران چيزى جز اين نمى خواهيم كه ما را شهروند اين كشور بداند. ما فقط مى خواهيم از همه حقوقى كه مردم شيعه ايران از آن برخوردارند، برخوردار باشيم. ما نمى خواهيم در اين كشور تبعيضى بين شيعه و سنى وجودداشته باشد".
وى افزود: " شيعيان در ايران آزادند كه از عقايد خود سخن بگويند، افكار خود را بلند و آزاد ابراز كنند و از عقايد اهل سنت انتقاد كرده ، با كتابها و رسانه هاى خود اين عقايد را مورد حمله قرار دهند. ليكن سنيها نمى توانند از عقايد و مذهب خويش دفاع كنند و به افتراهاى شيعيان پاسخ گويند".
وى توضيح داد: "اگر يكى از علماى اهل سنت جرأت به خرج دهد و سخنى در اين زمينه ها بگويد، به سرعت روانه سياهچالها مى گردد. حال آن كه تنها جرم او دفاع از عقيده خويش، پاسخ به كتابى افترا آميز عليه مذهبش، ويا توضيح شبهه اى است". رهبر جماعت جند الله به تجربه شخصى خود در زمينه پاسخگويى و تبليغ مذهب اشاره كرد و گفت: "من خود در كردستان فقط به اين جرم روانه زندان شدم كه مذهبم را تبليغ كردم. كار ما دعوت شيعيان نبود بلكه فقط به آگاه كردن برداران سنى خويش نسبت به بعضى از عقايد اين مذهب مشغول بوديم.
من فقط به دليل تبليغ مذهب خويش به زندان افتادم حال آن كه چنين تبليغى در همه جاى دنيا حتى در كشورهاى ضد اسلامى همچون امريكا، بريتانيا و ساير كشورها و چه بسا اسرائيل مى توان آشكارا از دعوت به دين و مذهب خود سخن گفت، اما سنى ها در ايران از كوچترين حقوق خود نيز برخوردار نيستند".
وى در اين مصاحبه نمونه هايى از وضع اهل سنت در تهران را اين گونه توصيف كرد: "مردم سنى مذهب در تهران پايتخت ايران بيش از نيم ميليون نفرند كه آنان از آغاز اين انقلاب شوم تاكنون حتى نتوانسته اند يك مسجد را براى برگزارى شعائرخويش برپا كنند".
ريگى همچنين گفت: در شهر مشهد دومين شهر بزرگ ايران، فقط يك مسجد داشتيم كه نامش مسجد شيخ فيض بود، اما در يك شبانه روز ادعا شد كه مسجد در طرح توسعه شهردارى واقع است و يك شبه آن را منهدم كردند، حال آن كه در همين شهر چندين كليساى متروكه همچنان پابرجا مانده است".
وى افزود: "آنان در صالح آباد يك مدرسه دينى را خراب كردند كه در آن 300 طلبه به يادگيرى علوم دينى مشغول بودند. آن مدرسه، بزرگ و مشهور بود و شامل مسجد جامع بزرگى نيز بود. ليكن اين مسجد و مدرسه را از بيخ و بن بركندند".
عبدالمالك ريگى در ادامه اظهار داشت: اهل سنت در شهر شيراز مسجدى داشتند كه امامت آن را دكتر مظفريان بر عهده داشت. او يك پزشك شيعه بود كه به مذهب سنى روى آورد و مسجدى را در شهر خود ساخت. او را كشتند و مسجد را ويران كردند". وى افزود: "اين نظام بسيارى از علماى ما را از بين برد".
عبدالمالك ريگى راجع به تلاش براى ساختن يك مسجد سنى در پايتخت ايران گفت: "هيئتهاى زيادى از علماى اهل سنت از ابتداى حاكميت جمهورى اسلامى تا كنون نزد رهبر و رياست جمهورى و ساير زعماى قوم رفتند و از آنان مجوز ساختن يك مسجد را تقاضا كردند، آرى فقط يك مسجد! اما اين حاكميت به شدت از دادن چنين مجوزى خوددارى كرد.
در تهران مسيحيان كليساهاى خود را دارند و يهوديان و زرتشتيان نيز داراى معابد خاص خود هستند ليكن اهل سنت حتى يك مسجد از خود ندارند.".
وقتى خبرنگار العربيه پرسيد: آيا چنين محدوديتهايى دليل موجهى براى تشكيل جماعتى مسلح و اقدام به آدم ربايى و قتل مى باشد؟ آيا فكر نمى كنيد اين كارها حيثيت شما را خدشه دار مى كند؟ رهبر جند الله پاسخ داد: "عقل و دين به ما اين اجازه را مى دهند كه براى به دست آوردن حقوق مذهبى و ملى و به خاطر پاسدارى از هويت خويش مبارزه كنيم.
دين مبين ما به ما اجازه مى دهد كه در صورت بسته شدن همه راههاى رسيدن به حقوق خود و حمايت از دين خويش به جنگ و مبارزه به عنوان آخرين چاره روى آوريم".
وى در پاسخ به سوال خبرنگار در مورد امكان مذاكره با حكومت و كنار نهادن اسلحه گفت: "در صورتى كه دولت ايران رسماً شخص يا هيئتى را براى مذاكره تعيين كند و به آن اختيارات تام دهد و به نمايندگى از خود براى گفتگو بفرستد، ما آمادگى مذاكره را داريم".
او گفت: "ما دولت را به مذاكره اى رسمى و علنى با حضور طرفهاى بين المللى فرا مى خواينم."
ريگى توضيح داد: "ما هم اكنون نيز با حاكميت ايران گفتگو داريم ولى اين گفتگو رسمى نيست. ديدارهايى است كه بين ما و افرادى از وزارت اطلاعات و دفتر رياست جمهورى صورت مى گيرد.
وى اشاره كرد: آنان از سويى با ما به گفتگو مى نشينند و از سوى ديگر براى از بين بردن ما دسيسه چينى مى كنند".عبدالمالك ريگى تأكيد كرد: "ما چيزى جز اين نمى خواهيم كه به ما اجازه دهند زندگى سياسى آزادى را در سايه وجود دولتهايى سياسى داشته باشيم. در آن صورت خواهيد ديد كه اسلحه را به كنارى نهاده به زندگى سالم، آزاد و پاك سياسى روى مى آوريم".
با اين حال وى افزود: "دولت ايران به خوبى مى داند كه اگر چنين امكانى را به ما بدهد مردم ما در بلوچستان نهضتى سريع خواهند داشت. حكومت ايران تنها با نيروى رسانه ها و سلاح كشتار و خونريزى بر گرده ملت سوار است". ريگى همچنين افزود: "شايد مطلبى را كه اخيراً در روزنامه صبح زاهدان چاپ شد خوانده باشيد كه از زبان شهريارى نماينده حكومت ايران نوشت: ما 700 تن از افراد جند الله را دستگير كرديم و در زندانهاى خويش داريم، لذا از حكومت مى خواهيم كه هر چه زودتر اينها را بكشد زيرا بيت المال مسلمين غذايى براى چنين افرادى ندارد.
آرى اين ارزش جوانان سنى نزد حكومت ايران است. اين جايگاه شهروند از ديد آنهاست.
عبدالمالك ريگى به اين موضوع اشاره كرد كه:" دو ماه پيش دو تن از علماى اهل سنت به دار آويخته شدند." وى افزود: به رغم همه اين جنايات ما آماده گفتگو هستيم به شرط آن كه طرف مقابل صداقت و خلوص نيت نشان دهد. ليكن به هر حال ما تنها با گفتگوى رسمى كه در آن دولت به ما به چشم يك حزب رسمى از ميان اين ملت سركوب شده بنگرد، موافقت مى كنيم".
خبرنگار العربيه ازآن چه كه راجع به ارتباط اين گروه با القاعده گفته مى شود، ونيز از وابستگى جندالله به غرب و به ويژه سازمانهاى جاسوسى امريكا مطرح مى شود، پرسيد.
ريگى در پاسخ اظهار داشت:"هيچگونه ارتباطى با القاعده نداريم. جندالله يك جنبش اسلامى است اما اين بدان معنا نيست كه هر جماعت و جنبش اسلامى را مرتبط با القاعده و طالبان بخوانيم.
ما يك نهضت اسلامى هستيم كه هيچ روابطه اى با القاعده و طالبان نداريم، نه در گذشته داشته ايم و نه قصد داريم درآينده داشته باشيم. اينها شايعاتى است كه حكومت تهران به راه مى اندازد. اين حكومت دو پهلو سخن مى گويد از سويى ما را وابسته به القاعده نشان مى دهد تا حيثيتمان را در سطح جهان لكه دار كند. رسانه هاى جهانى در اذهان مردم جهان، اين ايده را كاشته اند كه القاعده يك جنبش تروريستى است، لذا حكومت تهران سوار بر اين موج شده و شايع مى كند كه ما به القاعده وابسته ايم تا به جهانيان بگويد ما يك جنبش تروريستى هستيم.
از سوى ديگر ما را وابسته به امريكا و غرب نشان مى دهد. به اين دليل كه اهل سنت در ايران از غرب و امريكا نفرت دارند.
امروزه مسلمانان از امريكا متنفرند زيرا سياستهاى دو گانه اى را از آن مشاهده مى كنند ومى بينند امريكا از سويى به دمكراسى فرا مى خواند و از سويى بر سر مردم بيگناه بمب مى ريزد.ريگى در پاسخ به اين سوال كه آيا جنبش جندالله ارتباطى با فشارهاى امريكا جهت متوقف كردن برنامه هسته اى ايران دارد؟ اظهار نمود: "ممكن است امريكايى ها مواضع ما را دستاويز قرار دهند و به ايران چنين وانمود كنند كه جندالله نيز ابزارى از ابزارهاى آنهاست. ممكن است از اين امر استفاده كرده به ايران فشار آورند.
ليكن واقعيت جز اين است". وى تأكيد كرد: "اگر ملتى از حكومتش پشتيبانى كند هيچ نيرويى در جهان، هر نيرويى كه باشد، امريكا، اروپا و يا هر نيروى ديگرى، نمى تواند آن حكومت را از پاى در آورد. ليكن اگر حكومتى ملت خود را خشمگين سازد، بدون شك اين ملت براى چنين حكومتى خطر آفرين خواهد بود".
او سپس افزود: "هيچكس با آمدن امريكا به منطقه موافق نيست. ما در جند الله به شدت با هجوم امريكا به ملتهايمان در عراق و افغانستان مخالفيم و آن را اشغال سرزمينهاى خود مى دانيم". با اين حال هنگامى كه از وى سوال شد: به هر حال در صورت بروز چنين حالتى، اگر واقعاً امريكا به ايران حمله كند آيا در مقابل امريكا مى ايستيد؟
اظهار داشت: "اگر امريكا به ايران حمله كند ما مسئله را با مردم اهل سنت خويش و به ويژه با ملت بلوچ مورد بررسى قرار مى دهيم و در آن زمان تصميم مقتضى را خواهيم گرفت.
به نظر من مبارزه ما تنها بر پايه نبرد مسلحانه نيست ما خواسته هاى خود را داريم. اين خواسته ها را مى توان با امريكاييها مطرح كرد. اگر حقوق و خواسته هاى ما را تضمين و تأمين كنند فبها وگرنه بين ما و آنان شمشير حاكم خواهد بود".
عبدالمالك ريگى در مورد روابط تشكيلاتش با كشورهاى منطقه گفت: "در گذشته شايد ارتباطاتى در سطح ديپلماتيك براى مطرح كردن مسائل و مشكلات اهل سنت با بسيارى از كشورهاى اسلامى و بسيارى از كشورهاى ديگر داشته ايم. ولى به هرحال تا كنون هيچيك از كشورها به ما كمك نكرده است".
وى در مورد پاكستان گفت: "دولت پاكستان بارها ما را مورد طرد و تعقيب قرار داده است و موانع بسيارى بر سر راهمان گذاشته است، با اين حال ما به اين كشور احترام مى گذاريم و تلاش مى كنيم مرزهاى آن را مورد تجاوز قرار ندهيم".
ريگى در مورد ربوده شدگانى كه به اسارت نيروهايش در مى آيند گفت: "آنها فقط به كوههاى بلوچستان ايران كه همچنان آزاد مانده اند، برده مى شوند.
او در مورد تعداد نيروهايش و نحوه فعاليتشان گفت: "ما تلاش مى كنيم كه در هر ماه 20 الى 30 و گاه 50 نفر را آموزش دهيم و آنان را به مناطق داخلى ايران بفرستيم.
ولى مجموع كسانى كه تا كنون از سوى ما آموزش ديده اند شايد بيش از 2000 تن شده باشند. اينان كسانى هستند كه از نظر نظامى، سياسى و رسانه اى توسط ما آموزش ديده اند. اما آنها كه در كوهها مقاومت مى كنند بيش از 200 نفر نيستند. البته اين افراد جابجا مى شوند يعنى كسانى مى روند و نيروهاى جديدى جاى آنها را مى گيرند و چنين است كه گردونه ما مى چرخد.
بيشتر برنامه هاى ما شامل آموزش جوانان و اعزام آنان به درون كشور مى باشد كه در صورت نياز فرا خوانده خواهند شد".
خبرنگار العربيه پرسيد: فعاليتها، عمليات و جنگ افزار خود را چگونه تامين مالى مى كنيد؟
ريگى پاسخ داد: "مردم بلوچ از ما حمايت مى كنند و در كنار ما ايستاده اند. ثروتمندان اهل سنت و برادران ديگرى از سنيان داخل و خارج كشور كه با دردهاى ما آشنايند و مسائل ما مورد توجه آنان است نيز به ما كمك مى كنند". وى در مورد ميانجيگرى از سوى كشورى ديگر اظهار داشت: "هيچ كشورى نه به ما كمك مى كند و نه بين ما و دولت ايران ميانجيگرى مى كند".
در باره برنامه هاى گسترش اقدامات اين جماعت در نقاط ديگر ايران ريگى اظهار داشت: ما در اين زمينه تلاش مى كنيم و با يارى خدا برنامه ريزى كرده ايم مى خواهيم دامنه كار را وسعت بخشيم تا جايى كه شامل همه ايران گردد. از خداوند متعال مى خواهيم ما را موفق به آن كند كه عملياتى در خود تهران انجام دهيم. ما براى اين كار تلاش و مبارزه مى كنيم. اين نبرد تا زمانى ادامه خواهد داشت كه ملت ما به آزادى خود برسد و به همه حقوق خود دست يابد.
وى افزود: ليكن پيش از درگير شدن در هر نبردى آن را به خوبى بررسى مى كنيم و عواقب و نتايج آن را مطالعه مى نماييم.
خبرنگار العربيه از ريگى در باره نگاه ساير ايرانيان به دولت خود از ديد ريگى پرسيد. وى پاسخ داد: "من فكر مى كنم اكثريت مردم ايران از اين حكومت خشمگين اند و خشم اين مردم با پاره اى تغيير و تحولات از بين نمى رود. آنان تغيير ريشه اى مى خواهند. آنان مى خواهند كه اين نظام و حكم ولايت فقيه از ريشه و تا ابد برچيده شود".
وى رابطه بين اهل سنت و شيعيان را، و نيز رابطه بين بلوچها و فارسها را رابطه اى به خودى خود برادرانه توصيف كرد.
ريگى در باره نظام مورد نظرش و رژيم كنونى گفت: "ما شعار برپايى حاكميت دمكراسى را مطرح ساخته ايم ولى نمى خواهيم حكومتى دين ستيز داشته باشيم. ما حكومت تهران را يك حكومت اسلامى نمى دانيم بلكه آن را حاكميتى مى دانيم كه بر اساس انديشه يك مرد به وجود آمده است و او خمينى است. اين حكومت اساس سلطه خويش را فقط برپايه ولايت فقيه نهاده است".
فیلم: لعن و نفرین آیت الله شیرازی به آیت الله خامنهای، نائب امام زمان!
آیت الله مجتبی شیرازی، شیعه دو آتشه و تکفیریی که چندی پیش به اهل سنت تازیده بود و با عبارتهایی بسیار زننده و زشت که شایسته همچو خودش بود آنها را وصف نموده بود.
http://www.aqeedeh.net/index.php?id=۵۰۵&docid=۱۱۵
امروز چهرهی واقعی آیت الله خامنهای، نائب امام زمان ـ آنچنان که خود ادعا میکند ـ را بر ملا ساخت.
سنی نیوز با نشر این دشنامها و عبارتهای زشت و زنندهی آیت الله مجتبی شیرازی مرجع سرشناس شیعه صفوی به ملت مسلمان جهان و بخصوص به برادران شیعه ایران چهره واقعی مراجع و آیات شیعه را تقدیم میدارد. و به آنهایی که از واقعیت دشمنیها و کینهها و حسادتهای مراجع و از مکر و حیله و نیرنگ آنها خبر ندارند تصویری زنده را تقدیم میدارد.
این مرجع بزرگ شیعه صفوی پرده از چهرهی کینه توزانهی خود برکشیده به پدر زن پیامبر اکرم (ص)، و داماد امیرمؤمنان علی (ع)، شوهر ام کلثوم دختر و جگر گوشهی فاطمة الزهراء، خلیفه و جانشین دوم رسول خدا (ص)؛ حضرت عمر توهین نموده نام او را در صف ظالمان و مجرمان قرار داده خامنهای را به او تشبیه میکند…
این مرجع بزرگ شیعه، از شیعههای جهان میخواهد: خامنهای را تا بروز قیامت با نامهای: یزید خامنهای ، وصدام خامنهای، و شاه خامنهای و ابولهب خامنهای صدا زنند.
البته او تأکید دارد که در حقیقت با وصف خامنهای به این نامها به صاحبان این نامها ظلم و ستم میشود چرا که خامنهای از همه آنها پست تر و حقیرتر است. چون او با شعارهای ولایت دنیا را فریفته است!!
در پایان او همراه شاگردانش نائب امام زمان (!) رهبر عادل و عارف و عالم ایران (!!) آیت الله خامنهای را لعن و نفرین نموده از خداوند میخواهد تا بروز قیامت او را در جهنم سوزان همراه شمر و قنفذ محشور گرداند..
شایسته است دوستان با دیدن این فیلم اندکی در حقیقت مراجع خود تأمل کنند
کشته شدن هفت سرباز نیروهای اشغالگر در افغانستان
این نیروها در دو خبرنامه جداگانه نوشته اند که این سربازان در جنوب و غرب افغانستان در دو انفجار بمب جاسازی شده کشته شدند.
بر اساس این خبرنامه ها، انفجاری که در غرب این کشور روی داد، چهار سرباز امریکایی جان خود را از دست دادند که بنابر اعتراف اشغالگران، بیش از ۱۸ سرباز شان در این ماه جاری تاهنوز کشته شده اند.
انفجار دوم در جنوب افغانستان روی داد و سه سرباز بریتانی را کشت. بر اساس گزارشها اخیراً انفجار بمب های کنار جاده ای و حملات مسلحانه علیه نیروهای بین المللی و داخلی در افغانستان افزایش یافته است. ماه جولای مرگبارترین ماه برای نیروهای اشغالگر خارجی در افغانستان پس از استقرار این نیروها در این کشور خوانده شده است که ۷۶ سرباز آنها در آن کشته شدند (البته به اعتراف خودشان).
همچنان به گزارش (پژواک) نبرد شدیدی در ولایت کاپیسا میان اشغالگران وطالبان در جریان است که تا به حال از تفاصیل این نبرد خبری نیست.
کشته شدن چهار بلوچ در نتیجه وجود اختلافات طایفه ای
بیانیه؛ این گونه دادگاه ها را میراث شوم استالین می دانیم
بیانیه؛ این گونه دادگاه ها را میراث شوم استالین می دانیم
خبرگزاري جبهه متحد دانشجويي
بینیه مشترک همبستگی برای دموکراسی و حقوق بشر در ایران- جبهه ی دموکراتیک ایران- جبهه ی متحد دانشجویی -دانشجویان و دانش اموختگان لیبرال دانشگاه های ایران
این گونه دادگاه ها را میراث شوم استالین می دانیم
ملت بزرگ ایران ! نمایش مضحک و نخ نمای اخیر با نام بی مسمای " دادگاه " که در حقیقت توهین به منصب قضا و موجب وهن دستگاه قضاوت در همه زمانها و مکانها بود ، نشان داد که کودتاگران نه تنها به دنبال دلجویی و جبران آنچه که در این روزها بر سر مردم آوردند ، نیستند ، بلکه اقدامات غیر قانونی و مستبدانه آنها رشته ای است که سر دراز دارد.در باب نمایش دادگاه همین بس که ابتدایی ترین اصول دادرسی که حتی در عقب افتاده ترین کشورها رعایت می شوند، فدای عجله آقایان برای پخش این تئاتر مضحک قبل از مراسم تحلیف ریاست جمهور انتسابی می شود تا به خیال خود آبی باشد بر آتش خشم مردم و مقدمه ای برای نا امیدی آنها به منظور عادی سازی فضای سیاسی و اجتماعی و شروع به کار دولت کودتا. اگر چه وقاحت پنهان شده در پشت این دادگاه و دیگر اقدامات کودتاچیان در این روزها بر کسی پوشیده نیست و تشت رسوایی آنها مدتهاست که از بام افتاده ، اما اشاره به چند نکته در این باره را خالی از فایده نمی دانیم.الف - این گونه اعتراف گیری ها و دادگاههای تشریفاتی را میراث شوم استالین و دیکتاتوریهای بدنامی می دانیم که در زباله دان تاریخ مدفون شده اند و حتی نمایش اعتراف و ندامت مخالفان هم نتوانست بر عمر ننگین آنها بیفزاید . افرادی را بدون اطلاع از محل و شرایط نگهداری از خانه و خیابان می ربایند و بعداز مدتها شکنجه روحی و جسمی ناگهان بر صفحه تلویزیون ظاهر می سازند که از گفتار و کردار سابق خویش ابراز ندامت کنند و آنگاه انتظار دارند که مردم هم این گفته ها را باور کنند ! این کارخانه تواب سازی چه ویژگی هایی دارد که هنوز هیچ دانشمند و روانپزشکی موفق به فهم و یا کشف آن نشده است؟!ب – متن کیفر خواست و اقدامات مرتبط با آن نشان داد که غده سرطانی که در نهادهای نظام ریشه کرده است و بخشی از آن در زمان خاتمی و در رابطه با قتل های زنجیره ای کشف شد ، نه تنها ریشه کن نشده است ، بلکه بسیار بزرگتر شده و ارکان بیشتری را آلوده کرده است. سعید امامی در سطحی وسیع تکثیر شده و اینک ابایی از افشای اقدامات خود ندارد. متن کیفر خواست که بسیار شبیه لجن پراکنی های کیهان بود بدون شک از سوی این باند تهیه شده است و به نهادی بی اراده و آلت دست به نام قوه قضاییه تحویل شده است. چنانچه برای مبارزه با این غده خطرناک تدابیری اندیشیده نشود ، زود باشد که رهبران طراز اول جمهوری اسلامی هم بر جایگاه اعتراف تکیه دهند .ج - شیوه مواجهه قوه قضاییه با حوادث اخیر نشان می دهد که ویرانه قوه قضاییه هر روز ویرانه تر می شود و جناب شاهرودی یا نمی خواهد و یا نمی تواند این ویرانه را بازسازی کند . آنچه در زندانهای مخوف ایران بر سر جوانان این مرز و بوم آمد ، هزاران مرتبه دردناکتر از حوادث ابوغریب و گوانتانامو و ... بود و فهمیدن این مساله با یک مقایسه ساده را کار دشواری نمی بینیم. نه در ابوغریب و نه در گوانتانامو هیچ فردی زیر شکنجه جان نداد و ناخنهای کسی را نکشیدند و تا حد مرگ کسی را کتک نزدند . جوانان حق دارند از این زمان به بعد از دیدن هیچ فرد شکنجه شده و کشته شده ای اعم از فلسطینی و لبنانی و عراقی و ... متاسف نشوند چرا که دردناکتر از آن را بارها در خیابانهای تهران و نیز در زندانهای قوه قضاییه دیده اند.د – این دادگاه و این سرکوبها نمی تواند مانع از اعتراض مردم به دیکتاتوری شود و بالعکس مسیر مردم را برای رسیدن به آزادی هموارتر و زمان آن را کوتاهتر می کند . تاریخ به یاد ندارد دورانی را که ظلم و ستم بر عمر هیچ دیکتاتوری افزوده باشد ودر مورد ایران نیز همین قانون حکمفرماست. ما بر شهیدان راه آزادی درود می فرستیم و بر ادامه راه آنان یعنی راه سبز آزادی تاکید می کنیم . این جنبش سبز و جهانی را بدون توسل به خشونت ادامه می دهیم و برای مجازات جنایتکاران و قاتلان مردم تلاش می کنیم
مردم ایران دادگاههای نمایشی و اعترافات را به تمسخر ميگيرند
این سناریو اما جواب ابعاد این بازی را نداد. کارتهای بازی این بار فقط دست دو جناح داخل حکومت نبود. مردم برگ های خود را برای بازی روی میز چیدند. بازی گردانان این را که دیدند، به جای تغییر بازی فقط ابعاد آن را بزرگ کردند.
حکومت هر چه خون ریخت و هر چه گفت به جای در خانه ماندن، مردم را بیشتر به اعتراض خیابانی واداشت. این بازی هنوز جریان دارد ولی برنده بازی از اول معلوم بود. حالا اما دستی که روی میز بازی خواهد کوبید تا آن را به هم بزند و برنده را رسما اعلام کند فقط دست مردم نیست. به نظر می رسد بازی گردانان هم مشت ها را زیر میز آماده می کنند. اشتباه حریف همان مشت تعیین کننده است. اشتباه حریف بازی با کارت های سوخته است. تواب سازی و اعتراف های تلویزیونی یکی از این کارت های سوخته است که اتفاقا روی برد آن حساب زیادی باز شده بود.
هنوز نیروهای سرکوب متوجه نشده اند که این مردمی که در خیابان هستند را عشق به رهبری میرحسین به خیابان نیاورده است، که بشود با تخریب چهره او و همکارانش مردم را به خانه بازگرداند. بخش عمده ای از جمعیت معترض در خیابان ها جوانانی هستند که هر چه درباره حسین موسوی می دانند، در همین چند ماه اخیر دانسته اند. شجاعت و مقاومت میرحسین تنها چیزی است که فعلا جاذبه او محسوب می شود.
وقتی بعد از پنجاه روز شرایط به حالت عادی بازنگشت، حکومت به تاثیر پخش یک دادگاه از رسانه هایش امید بست تا شاید با آن بتواند بخشی از مردم را سرخورده کند تا دیگر در خیابان اعتراض نکنند. گویا این دیگر برگ "آس" باید می بود. اما این برگ هم بازی را برنگرداند.
اثبات ادعای این شکست را به جز واکنش های مردم در رسانه ها، می توان در طرح این سئوال با مردم کوچه و بازار دید که مگر مردم به خاطر ابطحی و عطریانفر یا بقیه اصلاح طلبان به خیابان آمده بودند که با اعتراف آن ها به اشتباه، سر زندگی شان بازگردند.
اگر تاکسیها مقام اول را در ایفای نقش بنگاه خبرپراکنی مردمی داشته باشند، دومین مقام متعلق به سوپر مارکتهاست. در ساعاتی که این فروشگاه ها خلوت باشند و صاحب مغازه هم مشکلی نداشته باشد، نبض محله ها را میشود در همین مغازهها گرفت. این روزها نبض کوچهها خود را با نبض تند وقایع این روزها تنظیم میکند.
زن میانسال خانه داری به شوخی به صاحب مغازه می گوید که شاگرد مغازه بسته ای را که تلفنی خریده بود، برایش نیاورده. وبا خنده ادامه میدهد: نگران شدم، تلوزیون را روشن کردم ببینم نکند دستگیر شده و حالا اعتراف میکند که برای اغتشاشگران غذا می برده. این زن میانسال در تجمع ها شرکت می کند و خبرها و دیدههایش را در همین مغازه با اهالی محل به اشتراک می گذارد. همان کاری که جوان ترها در فیس بوک و تویتر می کنند.
وقتی کلمه تلویزیون و اعتراف کنار هم بیاید، مردم خوب می دانند سر حرف را چطور باز کنند. مرد جوانی می گوید: مردم چه می دانند عطریانفر کیست. من فقط می دانم یک زمانی بازجو بوده و زمان خاتمی روزنامه چی بوده. اصلا صد بار بیارندش تلویزیون بگوید علاوه بر اغتشاشگر قاچاقچی و آدمکش هم بوده. مگر درد مردم این چیزهاست.
صاحب مغازه می گوید: اگر این برنامه ها را برای ما پخش می کنند که خیابان نرویم، که آدم هایی که تظاهرات می روند اصلا تلویزیون را تحریم کردند و نمی بینند. هر روز کلی مشتری دارم که جنس تبلیغی نمی خواهند. او ادامه می دهد هر شب که پول های صندوق را دسته می کند روی بسیاری از اسکناس ها شعار نوشته اند.
دختر جوانی میگوید خواننده وبلاگ ابطحی است. او ابطحی را دوست دارد اما تاکید می کند: برای من حتی میرحسین هم مهم نیست. من به خاطر آنها به خیابان نمیروم که کتک بخورم. من به خاطر آزادی می روم.
اعترافهایی که در قالب جلسه دادگاه نمایش داده شد، روی او هیچ اثری نداشته است. او میگوید: حتی غمگین هم نشدم چون از چند هفته قبل همه میگفتند که این اتفاق میافتد و آمادگیاش را داشتم. این اعترافها اعتباری ندارد.
معلوم نیست زمانی که مردم چنین واکنشی را در فضای شهر و دنیای مجازی نسبت به واکنشهای حکومت دارند، چرا اصرار به ادامه بازی همچنان اعمال میشود. مخاطب این تلویزیون تحریم شده چه کسی است؟
دادگاه نمایشی در تهران؛ اعتراض شدید دولت انگلستان
دادگاه نمایشی در تهران؛ اعتراض شدید دولت انگلستان
به گزارش خبرگزاری فرانسه از لندن، دولت انگلستان امروز به برپايی دادگاهی در تهران که در آن یکی از کارمندان محلی سفارت انگلستان نیز محاکمه می شد، شدیدا اعتراض کرد و آن را غیرقابل قبول و توهین آمیز خواند.
یک سخنگوی وزارت خارجه انگلستان گفت، ما حضور یکی از کارمندان محلی سفارت انگستان در دادگاه را تائید می کنیم و این برخلاف قولی بود که مقامات رژیم تهران به ما داده بودند. آنها بارها به ما قول دادند که این کارمند محلی را محاکمه نخواهند کرد، ولی امروز برخلاف قولی كه داده بودند عمل كردند.
این سخنگو گفت دولت انگلستان اینگونه محاکمات و پخش آنچه را که اعترافات زندانیان توصیف شده است را شدیدا محکوم می کند.
به روزنامهها دستور میدهند چه بنویسند و چه ننویسند
گرامی داشت روز خبرنگار، ارج نهادن به آگاهی و دانایی است و این امر به خصوص در جامعه ای که روزنامه نگاران و خبرنگاران مستقل آن با پرداخت هزینه های فراوان و با کم ترین حمایت های قانونی وامنیت شغلی دست به گریبانند اهمیت مضاعفی پیدا می کند.
امسال روز خبرنگار در حالی فرا رسیده که با عملکرد ستاد کودتا، با بازداشت و زندانی بودن بیش از 50 خبرنگار به صدر کشورهای محدود کننده گردش آزاد اطلاعات رسیده ایم.
امسال روز خبرنگار در حالی فرا رسیده که انجمن صنفی روزنامه نگاران ایران به عنوان خانه و مامن اين قشر شريف دو روز پيش از آن پلمپ شده است، آن هم توسط كساني که در پرونده قضائی شان صدور حکم تعطیلی بیش از یکصد روزنامه و مجله و نشریه و هزارن حکم بازداشت خبرنگاران و روزنامه نگاران به چشم می خورد و به اين ترتيب اهالي مطبوعات و رسانه از تنها تکیه گاه مستقل خود محروم شده اند.
امسال روز خبرنگار در حال فرا رسیده است که روزنامه ها در شرایطی امنیتی و با استقرار ماموران امنیتی و اطلاعاتی در هیات تحریریه و چاپخانه ها، تحت فشار و سرکوب و سانسور قرار دارند و نه فقط به آنها گفته می شود چه ننویسند بلکه می گویند چه بنویسند.
امسال روز خبرنگار در حالی فرارسیده است که از ابتدای سال جاری، روزنامه، نشریه و مجلات بسیاری به محاق توقیف رفته است.
جبهه مشارکت ايران اسلامي با آنکه این روزها را سخت ترين و ناگوارترین روزها برای خبرنگاران و روزنامه نگاران ایرانی می داند و در حالی که بیش از 50 نفر از روزنامه نگاران در زندان های انفرادی و شرایط سخت زندگی در حبس هزينه آگاهي بخشي خود را مي پردازند، ضمن پاسداشت روز خبرنگار، با اميد به ثمر رسيدن پايداري جنبش مردمي اصلاحات كه از اهداف والاي آن آزادي گردش اطلاعات و رسانه است، آرزومند فرا رسيدن روزی است که دیگر هیچ روزنامه نگار و خبرنگاری در زندان تاریک اندیشان بی خرد محبوس نباشد و هیچ قلمی به خاطر ابراز مخالفت شکسته نشود و عاقبت هیچ نشریه ای به خاطر خود قانون بيني زورمندان به تعطیلی منجر نشود.
جبهه مشارکت ایران اسلامی در روز ارجمند خبرنگار، ضمن محكوم كردن ادامه بازداشت و سرکوب روزنامه نگاران مستقل و اصلاح طلب و تشديد بي سابقه فضاي سانسور از سوی جریان اقتدارگراي حاكم، این روز مبارک را به همه صاحبان شرافت آن، خبرنگاران، روزنامه نگاران و دیگر فعالان مستقل این عرصه شادباش می گوید و باز رسيدن بهار دلنشين مطبوعات را آرزومند است.
17/05/88
افشای حساب های ارزی رژیم در یک بانک آلمانی
یک نوجوان 16 ساله را در تظاهرات شیراز کشتند
خبرگزاری هرانا : آرمان استخریان 16 ساله فرزند احمد، از کشته شدهگان حوادث پس از انتخابات که در سوم تیرماه بر اثر شدت ضربهی وارده جان خود را از دست داده است.
آرمان استخریان جوان 16 سالهیی که در تجمع سوم تیرماه شیراز حضور داشته است. این تجمع به درگیری بین نیروهای بسیج و لباس شخصی با مردم میانجامد. در این درگیری استخریان مضروب و به بیمارستان نمازی شیراز منتقل میشود. وی در حدود 17 روز در کما بوده و پس از فوت، جسد وی پس از سه روز به صورت مشروط به خانواده تحویل داده شد. در پرونده پزشکی علت فوت تصادف ذکر شده است در حالیکه شاهدان عنوان میدارند روز واقعه به علت حجم بسیار بالای جمعیت و همینطور درگیریهای جاری اساسا امکان حرکت و حضور اتومببیل در منطقه درگیری وجود نداشته است. وی به همراه یکی از بستهگان خود در این تجمع حضور داشته است.
پس از تحویل جسد به خانوادهی استخریان، نیروهای امنیتی امکان برگزاری هرگونه مراسم را به خانواده نمیدهند و این خانواده تحت فشار مجبور میشود حتا منزل مسکونی خود را در منطقه فخرآباد شیراز ترک کند، همچنین نیروهای امنیتی تمامی پارچه نوشتهها و دسته گلهای ارسالی را جمع کرده و با خود بردند.
پدر آرمان استخریان از زندانیان سیاسی سابق بوده که در سالهای گذشته 10 سال در زندان بوده و دو سال پیش از دنیا رفته است.
بچگي احمدي نژاد
دستان اخلالگر احمدی نژاد و چاوز خطری برای همسایگان
این نشریه نوشت هسته ای شدن جمهوری اسلامی می تواند این احتمال که تسلیحات ممنوعه به دست برخی گروه های تروریستی بیفتد را افزایش دهد.
فارین پالیسی همچنین در مورد ونزوئلای تحت حاکمیت چاوز نیز نوشت، دستان اخلالگر هوگو چاوز در سراسر نیمکره زمین، حمایتش از گروه فارک و روابط او با چین، روسیه و خاورمیانه (جمهوری اسلامی) باید مورد توجه قرار گیرد و روشن است که او تنها فردی است که بیش از دیگران احتمال دارد زندگی مردم در آمریکای لاتین را در یک آینده قابل پیش بینی مختل کند.
دستگیری و شکنجه شديد یکی از جوانان بلوچ درتهران
يک جوان بلوچ به اسم" محمد جنگجو" بیست وچهار ساله دارای مدرک لیسانس فیزیک از دانشگاه زاهدان که جهت کسب وکار همراه پدر ومادر خود که بازنشسته آموزش وپرورش هستند چهار ماه قبل به شهر کرج نقل مکان میکند
محمد در شهر تهران در یک شرکت خصوصی مشغول به کار میشود و روز بیست وسوم خرداد در اعتراض به تقلب گسترده در انتخابات به صف معترضین میپیوندد و بعد از ضرب وشتم شدید توسط پلیس ضد شورش , دستگير و به بیمارستان انتقال داده ميشود
درحالیکه جمجمه , دو دندان و دست راست وی در جریان این ضرب وشتم از دونقطه دچارشکستگی بوده مامورین به پزشک معالج فشار می آورند که هرچه زودتر دست وی را گچ بگیرد ودیگر قسمتهای جراحت دیده بدنش رامعالجه سطحی کند تا او را هر چه زودتر به زندان اوین منتقل کنند
پزشک معالج با خواسته انان مخالفت میکند و متذکر میشود که بیمارش شرایط بدی دارد و باید دست کم یکماه در بیمارستان تحت نظر باشد اما تذکر پزشک موثر واقع نمیشود وبعد از اینکه دست محمد گچ گرفته میشود وشصت ودو بخیه در قسمت سر وی صورت میگیرد مامورین روز بعد وی را به زندان اوین منتقل میکنند و بعد از شکنجه های متوالی وخوراندن قرص های مشکوک , روز سه شنبه مورخ 13/5/1388 وی را آزاد میکنند اما بعد از آزادی وی دچار ترس واختلالات شدید روانی و همچنين دچار فراموشي کامل شده است.
اين نامه به "آمنستي اينترنشنال "و ديگر سازمانهاي حقوق بشري فرستاده شده است
۱۳۸۸ مرداد ۱۶, جمعه
در رسانه ها: ایران − سیاست، زندان و شکنجه
دو مشکل جدی احمدینژاد در آغاز رسمی دورهی دوم ریاستش بر کابینه پرنمود بودند: شکاف در بالا و نارضایتی در پایین. در مراسم تحلیف بخشی از بالاییها حضور نداشتند و همزمان با آن گروهی از مردم در حال تظاهرات علیه رژیم بودند.
به نظر نویسندهی اکونومیست این مشکلات، دولت جمهوری اسلامی را هم در عرصهی اقتصاد و هم در عرصهی سیاست خارجی فلج میکند. در این شرایط واشنگتن بر آن است که با تهران باب گفتوگو را بگشاید. منطق وضعیت اما ایجاب کرده است که به قول نویسندهی اکونومیست سخن بیشتر به تحریمهای سنگینتر کشیده شود و همچنین به بمبهایی بزرگتر برای درهمکوبیدن پناهگاههای مراکز اتمی.
گزارشی از زندان
اکونومیست نوشته است که دیگر اغلب ایرانیان میدانند که در زندانهای رژیم چه میگذرد. این نشریه در شمارهی این هفتهی خود فهرستی از زندانیان مشهور را چاپ کرده است. در اکثر گزارشهای نشریات بینالمللی در مورد ایران، به زندان و شکنجه و اعدام توجه ویژهای میشود.
روزنامهی آلمانی “تاگس اشپیگل” گزارش تکاندهندهای در این مورد انتشار داده که عنوان آن «شکنجه در دولت الهی» است. گزارش با مشاهدات عینی یکی از زندانیان کهریزک آغاز میشود: «دانشجوی ۲۱ ساله را نزدیک دانشگاه تهران دستگیر کردند. هنگامی که دو اتوبوس حامل دستگیرشدگان وارد زندان پلیس در کهریزک شدند، فورا دهها نگهبان به جان زندانیان افتادند، لباسشان را بر تنشان دریدند، آب بر آنان پاشیدند و شروع به زدنشان با کمربند و زنجیر کردند.»
دانشجوی دستگیرشده میگوید: «دیگر رمقی در بدنمان نماند. آنقدر ضعیف بودیم که نمیتوانستیم روی پایمان بند شویم.»
تاگش اشپیگل مینویسد که این تازه اول ماجرا بوده است. دستها را با قیر مذاب سوزاندهاند، افراد را از گردن تا آستانهی خفگی آویزان کردهاند. به عدهای هر روز تجاوز کردهاند. گزارش در ادامه شرحی از قتل محسن روحالامینی مینویسد، ماجرایی که دیگر شهرت جهانی یافته است.
کابینهی پاسداران
در اکثر تحلیلها در مورد ایران به این نکته توجه داده میشود که نظامیان در نظام سیاسی ایران مدام قدرتمندتر میشوند. “زوددویچه تسایتونگ” در مقالهای با عنوان «احمدینژاد، رسیده به هدف» مینویسد که در کابینهی دورهی اول ریاست جمهوری احمدینژاد ۱۳ نفر از کل ۲۱ عضو کابینه سابقهی پاسداری داشتهاند. خود احمدینژاد نیز مدتی عضو سپاه بوده است. به نظر تحلیلگر این روزنامه انتظار میرود در کابینهی جدید بر تعداد پاسداران اضافه شود.
هشدار عفو بین الملل به افزایش بی سابقه اعدام ها در ایران
سازمان عفو بین الملل با صدور بیانیه ای اعلام کرده است به دنبال انتخابات ریاست جمهوری در ایران و تحلیف محمود احمدی نژاد، تعداد اعدام ها در این کشور افزایش شدید و نگران کننده ای پیدا کرده است.
ایرین خان، دبیر کل عفو بین الملل، در این بیانیه که روز جمعه منتشر شد گفته است تنها در طی ۵۰ روز بیش از ۱۱۵ نفر در ایران اعدام شده اند که به طور متوسط دو اعدام در روز است.
او اضافه می کند: "این روند حتی در مقایسه با روند همیشه بالای اعدامها در ایران هم بسیار بالاست."
بر اساس این بیانیه از ابتدای سال ۲۰۰۹ تا انتخابات ۱۲ ژوئن، حداقل ۱۹۶ اعدام در ایران انجام شده که این کشور را پس از چین در رده دوم اعدام کنندگان در جهان قرار می دهد.
ایرین خان تاکید می کند سرکوب های خشونتبار معترضان به نتایج انتخابات ریاست جمهوری ایران نه تنها باعث کاهش نقض حقوق بشر در سایر ابعاد جامعه ایران شده، بلکه بر عکس به آن دامن زده است.
عفو بین الملل معتقد است که تعداد واقعی اعدام ها در ایران قطعا بیش از رقمی است که رسانه ها و حکومت رسما اعلام کرده اند.
بر اساس بیانیه این سازمان، جرم بیشتر اعدام شدگان، قاچاق و یا جرائم دیگر مربوط به مواد مخدر اعلام شده و اکثر آنها مرد و بین سنین ۲۰ تا ۵۰ سال بوده اند.
عفو بین الملل گفته است حکومت ایران اسامی کلیه اعدام شدگان را منتشر نکرده و برای نمونه هویت هیچ یک از ۲۴ نفری را که در روز ۵ اوت در زندان رجایی شهر کرج اعدام شده اند، اعلام نشده است.
ایرین خان در بیانیه عفو بین الملل، ایران را متهم کرده که با نقض فاحش قوانین بین المللی، اعدام شدگان را از محاکمه عادلانه محروم کرده است.وی با اشاره به تقاضای اکثریت قریب به اتفاق کشورهای عضو مجمع عمومی سازمان ملل متحد، مبنی بر توقف جهانی اعدام ها از مقام های ایران خواسته است به تعهدات بین المللی خود در زمینه حقوق بشر عمل کنند.
انفجارى مهيب در عراق 30 كشته و72 زخمى برجاى گذاشت
منابع پليس وپزشكى عراق اعلام كردند كه در اثر يك انفجار مهيب روز جمعه 7/8/2009 توسط اتومبيل بمب گذارى شده در نزديك يك مسجد در شهر موصل واقع در 370 كيلومترى شمال بغداد، دست كم 30 نفر كشته و72 نفر زخمى شده اند.يكى از مسئولان پليس در شهر موصل كه نخواست نامش فاش شود، گفت: "در نتيجه ى انفجار اتومبيل بمب گذارى شده 30 نفر كشته و 72 نفر ديگر زخمى شدند. اين انفجار هنگامی روى داد که نمازگزاران پس از ادای نماز جمعه در حال خروج از مسجد بودند.اين منبع افزود، انفجار زمانى رخ داد كه نمازگزاران براى شركت در مراسم عزادارى در حال ورود به تالار مجاور اين مسجد بودند.حكمت صبحى يكى از پزشكان درمانگاهى در موصل گفت "اجساد 30 تن كشته و 72 زخمى كه وضعيت برخى آنها وخيم توصيف شده است، به اين درمانگاه منتقل شده اند".اين حمله در حالى صورت مى گيرد كه نورى مالكى، نخست وزير عراق روز گذشته به برخى مقامات دولتى عراق دستور داد تا جاده هاى مسدود در شهر بغداد را به روى مردم باز كنند، و ديوارهاى سيمانى را در ظرف كمتر از 40 روز ديگر از ميان بردارند.ناظران مى گويند كه اين اقدام دولت عراق نمايانگر توانائى نيروهاى امنيتى اين كشور در پيشبرد امور امنيتى مى باشد كه بعد از خروج نيروهاى آمريكائى از شهرهاى عراق در ماه گذشته، صورت مى گيرد.
رهبران ایران: مالمان رفت آبرویمان نرود!
• د/ دلیری ـ مشهد
روزی گذشت پادشهی از گذرگهی فریاد شوق بر سر هر کوی و بام خاست
۱۸.۵ ملیارد دلار از کشور بتاراج میرود و مقامات دولتی میگویند مال رفت آبرو نرود!..البته حق هم دارند. آخر برای بدست آوردن این ثروت هنگفت هیچ عرقی نریخته اند.http://www.sunni-news.com/?p=۶۳۵۶این پول در حقیقت آه و رنج ۴۲% جوان بیکار در کشور است.{ نرخ بیکاری کشور بر اساس آمار محمد عباسی وزیر تعاون دولت در کنفرانس مطبوعاتی یکشنبه ۲۴/مرداد/۱۳۸۷ش}این پول اشک ۱.۵ ملیون مادر داغدیدهایست که کودکان معصومشان در بازارهای کار پرسه میزنند!{ مدیر عامل جمعیت کار کشور رقم کودکان کار را ۱.۵ملیون اعلام کرد}.این پول صدای گریه ۳ ملیون مادری است که کودکانشان در سایه فقر و فلاکت ترک تحصیل کردهاند.{ روزنامه سرمایه ۱۵/آذر/۱۳۸۶، از زبان مسئولین نوشت که ۳ ملیون کودک ترک تحصیل کردهاند}.این پول چکیدهی بحرانهای اجتماعی در جامعه است. این پول خون جوانانی است که خودکشی میکنند، و ننگ دختران فقیر تن فروش و فلاکت ایرانیانی است که از پی لقمه نانی برخی از اعضای بدن خود، و خون خود را میفروشند. این پول دود آیندهی جوانان کشور است که در سایه اعتیاد اجباری به آتش کشیده شده است.راستی پشت پرده این ثروت چه اژدهایی خوابیده است؟..عباس پالیزدار مسئول هیئت تحقیق و تفحص در قوه قضائیه در ۱۴/اردیبهشت/۱۳۸۷، چهل و چهار شخصیت بلند پایه حکومت از جمله ۹ روحانی درجه اول را به فساد اقتصادی متهم ساخت که منجمله آنها: محمد امامی کاشانی امام جمعه موقت تهران ، محمد یزدی رئیس سابق قوه قضائیه، عباس واعظ طبسی تولیت آستان قدس رضوی ، علی اکبر ناطق نوری رئیس پیشین مجلس و …. بودند.وقتی قصه فساد مالی شهرام جزائری عرب تاجر ۲۹ ساله ایرانی با سرمایه ۱۶۰ ملیارد تومانی رو شد، ایشان اعتراف کردند که همه دزدیهایشان با همدستی مقامات بالا رتبه کشوری بوده است. ایشان تنها در طول ۵ سال بالغ بر ۸۱۱ ملیارد و ۵۶۰ ملیون ریال (بیش از ۱۰۱ملیون دلار) از شبکه بانکی با همدستی آقازادههای پرهیزگار مؤمن به ولایت مطلقه فقیه چون: مهدی مقتدائی (پسر آیت الله عبد الحسین مقتدایی دادستان سابق کل کشور)، و محمد دری نجف آبادی (فرزند حجت الاسلام دری نجف آبادی وزیر سابق اطلاعات، و رئیس دیوان عدالت اداری) تسهیلات دریافت کرده است!!!او همچنین اعتراف کرد که مبلغ ۵۵۰ ملیون تومان به آقای سید هادی خامنهای (نماینده مجلس و برادر نائب معصوم امام زمان رهبر عالم و عادل کشور!)، و مبلغ ۱۷۰ ملیون تومان به آقای الهیاری (نماینده کرمانشاه، یکی از ایستگاههای کاروانهای مواد مخدر) رشوت پرداخت کرده است.به گزارش خبرگزاری ایسنا: جزائری با گریه ادامه داد: “خدمت آیت الله محمد گلپایگانی ـ مسئول دفتر رهبر ـ مبلغی را به مقام معظم رهبری دادم.. من آقا را دوست دارم ولی ایشان ما را قابل ندانستند”!!بدبخت جزائری با مبلغ چند ملیون دلاری میخواست رهبری که پول جیبی جگر گوشهاش مجتبی جان از ملیارد به بالاست را بخرد!(شایان توجه است که حکومت انگلیس بعد از تقلب در انتخابات یکی از حسابهای بانکی فرزند مؤمن و متعهد و پارسای نائب امام زمان حضرت رهبر معظم، مجتبی خامنهای را بمبلغ یک ملیارد و ۶۰۰ ملیون دلار ناقابل بست)!http://www.alquds.com/node/۱۷۰۷۷۳روزنامه های نروژ در شهریور ماه ۱۳۸۲ راز تنها یک قرار داد نفتی را که با دادن ۳۵ ملیون دلار رشوه به مهدی رفسنجانی فرزند چهل و هشتمین ثروتمند بزرگ جهان(!) آقای آیت الله هاشمی رفسنجانی رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام صورت گرفته بود را فاش ساختند..پس ای ملت پرتوقع و خود خواه ایران!…آیا بدین پارسایان و زاهدان و فقیرپروران و مؤمنان خط ولایت مطلقه فقیه حق نمیدهید از ۱۸.۵ ملیارد دلار ناقابل چشم پوشی کنند. تازه پول به جای دوری نرفته؛ همسایه است! و همسایه را حقی است. آیات و مراجع بزرگوار ما صدها ملیارد در کشورهای کمونیستی چون چین و روسیه، و در کشورهای مسیحی اروپایی برای خدمت به خلق خدا و پیشرفت آن کشورهای عقب مانده انبار میکنند. حالا این پول ناقابل به همسایه برسد چه اشکالی دارد؟!!واقعا ما ملت ایران بسیار پر توقع و قدر ناشناسیم!… خدا از ما درگذرد که حکمت کارهای مراجع عظام و رهبران پارسا و زاهد پیرو خط امام و رهبری را درک نمی کنیم!!!…