۱۳۸۸ مرداد ۲, جمعه

مشائی معاون اول می شود( طنز)

مشائی معاون اول می شود (طنز)


صنوبر علفکار
مکان: منزل افسر خانم
زمان: 31 تیرماهاحمدی و مشائی در حیاط خانه با هم فوتبال بازی می کنند. احمدی شلوارک پوشیده است، سر زانوها کثافت، دست ها چرک. مشائی هم با یک تنبان راحتی پاره پوره و دمپایی. احمدی خیلی هیجان زده شده است. دهنش مثل سگ تشنه باز مانده است و دنبال توپ یورتمه می رود. مشائی هم مثل یک نخ بی خاصیت، گیج و گنگ و منگ و ملنگ و شوت مشنگ دور خودش می چرخد. افسر خانم هم روی بالکن دارد تنبان های احمدی را که شسته است می چلاند و از بند رخت آویزان می کند.
- مشائی بدو دیگه. خاک بر سرت کنن. منو داشته باش. (ژست های آب دوغ خیاری می گیرد و این پا آن پا می کند با توپ) ببین، اینا فنای رونالدینیوییه. دریبلو داشته باش (عین عقب مانده ها دریبل می کند) من استیل بازیم خیلی شبیهشه. نظرت چیه؟- اوهوم.- همه میگن. (دیگه شور حسینی گرفته اش و همینجور رقص پا می رود و اطلاعات مزخرفش را به گوش مشائی فرو می کند. می خواهد ادای فردوسی پور را در بیاورد. مشائی هم که شوت. همانقدر که کلم بروکلی پخته شعور داشت، مشائی هم شعور دارد) البته از لحاظ تاکتیک و اینا به نظر من از همه شون بهتر وین رونیه. بهش می گن فیل کوچولو. از بکهام خیلی خدا تره. بکهام اصلا خیلی هم زشته. اوا خواهره. نه؟- اوهوم- (هنوز دارد بدو بدو می کند) اه حالم به هم خورد مشائی، خیلی مشنگی ها. اصلا یه کاری، من اینجا بازی می کنم، تو مثلا تماشاچی خوب. برو کنار وایستا.کرفس می رود گوشه ی دیوار تکیه می دهد به دیوار.- اینجا مثلا استادیومه خوب. منم یه فوتبالیست محبوبم. خوب؟ (شروع می کند گزارش فوتبا دادن و بازی کردن) و احمدی با یک حرکت فنی سوباسا را جا می گذارد.... تو هم اونجوری مثل خیار وای نستا، یه بوقی بزن یه شعاری بده.- (با صدایی که آخر جنس اعلاست) چی بگم؟- شعار بده، استادیوم تا حالا نرفتی؟- چرا. (فکر می کند) توپ، تانک، فشفشه...احمدی عصبانی می رود به سمتش و محکم هولش می دهد به عقب، سر مشائی می خورد به دیوار.- حمال بی تربیت. خودتی. فهمیدی؟- (سرش را می مالد) چی میگی بابا؟ همینو بلد بودم.- (افسر از آن بالا) چته احمدی، آدم با مهمونش اینجوری رفتار می کنه؟ اونم مشائی که مثل جیگر گوشه ی من می مونه و اینقدر دوستش داری؟ - ننه جون در امور مردونه دخالت نکن؟ شما لطف کنید رختتونو بشورید. صد ساعته داری تنبونامو پهن می کنی. این چه وضعیه؟ من اگه شوهرت بودم تا حالا دویست بار طلاقت داده بودم؟- (دل ضعفه می گیرد) بلا گرفته ببین چقدرم زبونش درازه. - (احمدی) نمی خواد اصلا شعار بدی. (می رود وسط حیاط و ادامه می دهد) بله احمدی مثل یک الاغ تیز پا می رود، همه حیرت کرده اند و با انگشت احمدی را نشان می دهند. آه این کیست؟ این معجزه ی هزاره ی سوم. سوباسا و تِسوکه و میتیکومون را جا می گذارد، چوبین هم آنجاست، او را هم رد می کند. همه متعجب حرکات سریع احمدی را نگاه می کنند. احمدی با دروازه بان ای کیو سان رو در رو شده است. پایش را بلند می کند و...پایش را عقب می برد و در حالیکه موزیک کارتون فوتبالیست ها را می خواند سعی می کند یک شوت محکم بکند. پایش به توپ نمی خورد. توپ سر جایش می ماند و احمدی از شدت ضربه مثل تپاله می افتد وسط حیاط. هاله اش از سرش می پرد، چند چرخ در هوا می زند و می افتد وسط خاک باغچه. احمدی بلند می شود و با عصبانیت یک لگد محکم به توپ می زند. توپ می خورد به گلدان دم حوض. گلدان می افتد و می شکند. ننه افسر دیگر رم می کند. در حالی که فحش می دهد از پله ها می آید پایین. - تخم حروم، از صبح مثل خر داری جفتک می پرونی هیچی نمی گم. توی وحشی رو باید یه سه روز از درخت یه لنگه پا آویزونت کنم آدم بشی. گوشت خام خوردی هار شدی. می رسد به احمدی و شروع میکند تنش را نیشگون گرفتن ادامه مطلب

هیچ نظری موجود نیست: