۱۳۸۸ تیر ۲۲, دوشنبه

یک دختر نوجوان زندانی در کما



هرانا :هدیه مویدی دختری که از ۱۴ سالگی به ناحق و به ناروا بازداشت و راهی زندان شد به دلیل عدم تحمل شرایط بحرانی و سخت زندان، دست به خودکشی زده و هم اکنون در بیمارستان لقمان الدوله بستری است.شنیدم هدیه مویدی دختری که از ۱۴ سالگی به ناحق و به ناروا بازداشت و راهی زندان شد به دلیل عدم تحمل شرایط بحرانی و سخت زندان، دست به خودکشی زده و هم اکنون در بیمارستان لقمان الدوله بستری است. برای نجات و سلامتی اش دعا کنید.هديه مويدي متولد 12/5/1369 است زمانيكه هديه دو سال بيشتر نداشت مادر و پدرش به دليل اختلافات خانوادگي از يكديگر جدا شدند وي به دليل بروز اختلاف با نامادريش، مدتي خانه را رها كرد و نزد يكي از دوستانش بود چرا كه نمي توانست محلي جهت ادامه زندگي در اجتماع يابد و پشتيباني نيز نداشت. در تاريخ 12/5/1383 هديه با دوستش به منزل، يكي ديگر از دوستانشان رفت كه با شكايت شخصي به نام علي، مامورين كلانتري آنها را دستگير و از مالك منزل مقداري اسكناس مجعول، مشروب و ماهوره كشف مي كنند با تشكيل پرونده، همگي با دستور ريئس كلانتري راهي دادسراي وي‍ژه ارشاد مي شود هديه منكر تمام اتهامات منتسبه مي شود ولي با اين وجود عليه ايشان قرار مجرميت و كيفر خواست تنظيم و به جاي آنكه بازپرس شعبه پرونده را براي رسيدگي به دادسراي اطفال ارجاع و اگر اتهامي منتسب به وي بود به كانون اصلاح و تربيت اعزام كند پرونده را براي رسيدگي و صدور حكم به شعبه 1089 دادگاه عمومي تهران مستقر در داسراي ويژه ارشاد فرستاده و هديه را نيز به زندان اوين معرفي مي نمايد. فرستادن هديه به زندان اوين بر مشكلات وي افزود به جاي انكه دستگاه قضايي طبق فلسفه مجازات بر فرض انتساب اتهام يا جرمي به متهم، محلي را جهت تنبيه و تربيت اين فرد بي گناه در نظر گيرد زندان اوين را كه محل نگهداري بزرگسالان است انتخاب مي كند. هديه سختيهاي فراواني را در اين زندان تحمل نمود او مجبور بود با افراد شرور و سابقه دار در يك بند زندگي را سپري كند. فشارهاي روحي و رواني به وي به گونه اي بود كه طاقت ماندن در زندان را نداشت و روزانه از قرص هاي خواب آور و مسكن استفاده نمي نمود تا لحظات پر درد و رنجش احساس نشود. پس از مدت كوتاهي هديه را به زندان رجايي شهر كرج منتقل نمودند زنداني كه محل نگهدار افراد سابقه دار، محكومين به اعدام و حبسهاي طويل المدت است.او چهارده سال بيشتر نداشت كه عدالت او را به اين محل مخوف و وحشتناك هدايت كرد. درزندان رجايي شهر با افرادي به مراتب شرور تر از زندان اوين هم بند بود. در زندان چون مواد مخدر به وفور يافت مي شد براي تسكين آلام و دردهاي خود از مواد مخدر استعمال مي نمود در حالي كه زندان محل تربيت و تعليم بايد باشد ولي براي وي قبرستاني بود با توهمات تخيلي وحشتاك كه نمي توانست تحمل كند. جالب اينكه انسانهاي بزرگسال و قوي طاقت ماندن در زندان – آنهم زنداني مثل رجايي شهر را ندارند – چه رسد به اين دختر بچه بي پناه كه هيچ كس حتي جامعه و قوه قضاييه پشتيبانش نبود. او در چنين شرايط حق داشت عصبي باشد حق داشت رواني باشد و حق داشت حتي از مواد مخدر براي تسكين دردهايش استفاده كند.زندان به جاي آنكه وي را انساني سالم ساخته و به جامعه بازگرداند وي را مجرمي ديگر ساخته بود او حقش بود در كانون اصلاح و تربيت با كودكان ديگر هم اطاق شده و به كارآموزي و تحصيل بپردازند ولي دستگاه قضايي اين حق را از وي گرفته بود. مي گوييم پدرو ومادر وي انسانهايي مسئول نبودند جامعه چرا وي را به بيراهه زندگي كشاند. مي گوييم پدر و مادر هديه، وي را مورد آزار و اذيت قرار مي دادند پس دستگاه قضايي چرا وي را شكنجه كرد (درحالي كه مي بايست به كانون اصلاح و تربيت رود به زندان بزرگسالان اعزام شد)سختيها و شدايد هديه به اينجا ختم نمي شود او در شب مورخ 11/3/1384 به همراه چهار نفر از هم سلوليهايش جهت تنبيه به انفرادي انداخته مي شود دو نفر از اين چهار نفر رئيس بند بوده و از خلق و خوي خشني برخوردار بوده و سوابق متعدد كيفري داشته اند. هانيه يكي از پنج زنداني وارد شده به انفرادي، فردي خطرناك و زورگو بوده كه بيشتر زندانيان از وي مي ترسيدند و اگر خواسته هاي وي مهيا نمي شد هر گونه آزور و اذيتي از طرف هانيه مي شدند به هر حال در آن شب وحشتناك هانيه با دختري به نام فرشته درگير شده و به شدت او را مورد ضرب و جرح قرار داده و وي را به قتل مي رساند. پس از اين ماجرا هديه نيز به اتهام مشاركت در قتل عمد زندان نشين مي شود.پرونده هديه پس از سه سال ماندن در دادسرا، با صدور قرار مجرميت و كيفر خواست به شعبه 80 دادگاه كيفري استان مستقر در دادگستري كرج ارسال و در روز ۱۳/۴/۱۳۸۸ محاکمه و اتهام انتسابی را در حضور پنج قاضی منکر شد.هديه مستحق زندان نيست او مدت چهار سال است كه در بدترين شرايط زندگي را سپري مي كند. حقوق او در هيچ محكمه اي رعايت نشد و ظلم بسياري بر وي روا گرديد. فشارهای روحی و روانی حاکم بر وی به حدی رسید که ناچار مرگ را به زندگی ترجیح داد. او در حال حاضر در بیمارستان لقمان الدوله بستری و در کما به سر می برد.حال سئوال من از مسئولين اين است كه چه كسي ظلم روا شده بر وي را جبران خواهد كرد؟ چه كسي كودكي و عمر از دست رفته و حال سلامتی وی را باز خواهد گرداند؟ در یادداشتی عنوان داشتم که چه كسي سلامت بهداشت رواني و روحي وي را تضمين خواهد كرد که حال در کما وی را باید ملاقات کرد؟ چه كسي تظلمات به وي را جبران خواهد كرد؟ چه كسي بر وي مهرباني خواهد كرد؟ و چه كسي آينده اي روشن براي او ترسيم خواد كرد؟ مسلما كساني كه دانسته يا نادانسته، وي را به اين روز سياه انداخته اند در روز قيامت در پيشگاه خداوند منان پاسخ اعمال خود را خواهند داد...

باشد كه خداوند همه ما را به راه راست و كردگاري هدايت كند.

هیچ نظری موجود نیست: